معنی گزربری گزربری زردک صحرایی، ریشۀ گیاهی از نوع هویج که از آن مربا تهیه می کنند، نهشل، هشفیفل، شقاقل، اشقاقل تصویر گزربری فرهنگ فارسی عمید
باربری باربری عمل و شغل باربر بردن بار بر دوش و پشت خود، اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است اداره حمل و نقل نقلیه فرهنگ لغت هوشیار
باربری باربری کار و شغل باربر، بار بردن، حمل و نقل، بنگاهی که به حمل و نقل کالا و بار می پردازد فرهنگ فارسی عمید
گچ بری گچ بری نقش و نگار درست کردن با گچ در روی دیوار یا سقف خانه، نقش و نگاری که از این روش حاصل می شود فرهنگ فارسی عمید