علاج و چاره باشد چه ناگزرد، بمعنی لاعلاج باشد. (برهان) : با رهت کان نه به اندازۀ ماست با هوای تو کز آن نیست گزرد. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 127). رجوع به گزردن شود
علاج و چاره باشد چه ناگزرد، بمعنی لاعلاج باشد. (برهان) : با رهت کان نه به اندازۀ ماست با هوای تو کز آن نیست گزرد. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 127). رجوع به گزردن شود
عده ای از افراد نظامی که مامور محافظت و نگهبانی از محلی یا کسی باشند، گروهی از افراد نظامی که برای شرایط ویژه ای آموزش دیده اند مثلاً گارد احترام، گارد ضد شورش، در ورزش حالتی که ورزشکاران رشته هایی چون کشتی، بوکس، کاراته و مانند این ها در هنگام شروع مبارزه به خود می گیرند
عده ای از افراد نظامی که مامور محافظت و نگهبانی از محلی یا کسی باشند، گروهی از افراد نظامی که برای شرایط ویژه ای آموزش دیده اند مثلاً گارد احترام، گارد ضد شورش، در ورزش حالتی که ورزشکاران رشته هایی چون کشتی، بوکس، کاراته و مانند این ها در هنگام شروع مبارزه به خود می گیرند
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 5000گزی شمال دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به قصرقند. هوای آن گرم و دارای 400 تن سکنه است. آب آنجا از باران تأمین میشودو محصول آن حبوبات لبنیات، ذرت و شغل اهالی زراعت وگله داری است. ساکنان از طایفۀ سردارزائی هستند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 5000گزی شمال دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به قصرقند. هوای آن گرم و دارای 400 تن سکنه است. آب آنجا از باران تأمین میشودو محصول آن حبوبات لبنیات، ذرت و شغل اهالی زراعت وگله داری است. ساکنان از طایفۀ سردارزائی هستند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
باج و خراج. (آنندراج) (غیاث). مالی که از رعایا همه ساله میگیرند، زری که از کفار ذمی ستانند. (برهان). جزیه که کفار ستانند. (آنندراج) (غیاث). رجوع به گزیت شود، هدیه و تحفه و رشوت. (برهان)
باج و خراج. (آنندراج) (غیاث). مالی که از رعایا همه ساله میگیرند، زری که از کفار ذمی ستانند. (برهان). جزیه که کفار ستانند. (آنندراج) (غیاث). رجوع به گزیت شود، هدیه و تحفه و رشوت. (برهان)
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 89هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 14هزارگزی شمال طبس چشمه. هوای آن گرم و دارای 5 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. معدن گل قرمز دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 89هزارگزی جنوب خاوری درمیان و 14هزارگزی شمال طبس چشمه. هوای آن گرم و دارای 5 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. معدن گل قرمز دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
پهلوی ویزند (حیف، غصه، غم) پارسی جدید گوزند، گزند (شکل جنوب غربی) بزندی (شکل شمال غربی) ایرانی باستان احتمالاً وی - جنتی، از گن (زدن). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). آسیب و آفت و رنج. (برهان) (آنندراج) : بدان رنج پاداش بند آمده ست پس از بند بیم گزند آمده ست. فردوسی. دگر گفت مردم نگردد بلند مگر سر بپیچد ز راه گزند. فردوسی. نترسید اسفندیار از گزند ز فتراک بگشادپیچان کمند. فردوسی. به آبشور و بیابان پر گزند افتد بماندش خانه ویران ز طارم و ز طرر. فرخی. بکش آتش خرد پیش از گزند که گیتی بسوزد چو گردد بلند. اسدی. ز تریاک لختی ز بیم گزند بخورد و گره کرد برزین کمند. اسدی. بره خوب جایی گزین بی گزند بر خویش دار اسب و گرز و کمند. اسدی. ز تندباد شکسته شود درخت بلند ز هیچ باد نیابد گزند پست گیاه. قطران. کار جهان خدای جهان این چنین نهاد نفع از پی گزند و نشیب از پی فراز. ازرقی. یکدل دو گزند نکشد. (مقامات حمیدی). از آن چرخ چون باز بردوخت چشمم که باز از گزند بلا میگریزم. خاقانی. چونی ز گزند خاک چونی در ظلمت این مغاک چونی. نظامی. ز باد آن درختی نیابد گزند که از خاک سر بر نیارد بلند. نظامی. چون سلاحش هست و عقلی نی ببند دست او را ورنه آرد صد گزند. مولوی. ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند. (گلستان).... و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست گردد. (گلستان). هر نکته که از گفتن آن بیم گزند است از گفتن و از دوست نگهدار چو جانش. ابن یمین. ، چشم زخم. (برهان) (آنندراج) : ز جاه صاحب عادل ملک بگرداناد گزند چشم بد و طعن حاسد و عاذل. سوزنی. گزند چشم بد بادا ز تو دور که بس بانفعی و بس بی گزندی. سوزنی
پهلوی ویزند (حیف، غصه، غم) پارسی جدید گوزند، گزند (شکل جنوب غربی) بزندی (شکل شمال غربی) ایرانی باستان احتمالاً وی - جنتی، از گن (زدن). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). آسیب و آفت و رنج. (برهان) (آنندراج) : بدان رنج پاداش بند آمده ست پس از بند بیم گزند آمده ست. فردوسی. دگر گفت مردم نگردد بلند مگر سر بپیچد ز راه گزند. فردوسی. نترسید اسفندیار از گزند ز فتراک بگشادپیچان کمند. فردوسی. به آبشور و بیابان پر گزند افتد بماندش خانه ویران ز طارم و ز طرر. فرخی. بکش آتش خرد پیش از گزند که گیتی بسوزد چو گردد بلند. اسدی. ز تریاک لختی ز بیم گزند بخورد و گره کرد برزین کمند. اسدی. بره خوب جایی گزین بی گزند بر خویش دار اسب و گرز و کمند. اسدی. ز تندباد شکسته شود درخت بلند ز هیچ باد نیابد گزند پست گیاه. قطران. کار جهان خدای جهان این چنین نهاد نفع از پی گزند و نشیب از پی فراز. ازرقی. یکدل دو گزند نکشد. (مقامات حمیدی). از آن چرخ چون باز بردوخت چشمم که باز از گزند بلا میگریزم. خاقانی. چونی ز گزند خاک چونی در ظلمت این مغاک چونی. نظامی. ز باد آن درختی نیابد گزند که از خاک سر بر نیارد بلند. نظامی. چون سلاحش هست و عقلی نی ببند دست او را ورنه آرد صد گزند. مولوی. ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند. (گلستان).... و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست گردد. (گلستان). هر نکته که از گفتن آن بیم گزند است از گفتن و از دوست نگهدار چو جانش. ابن یمین. ، چشم زخم. (برهان) (آنندراج) : ز جاه صاحب عادل ملک بگرداناد گزند چشم بد و طعن حاسد و عاذل. سوزنی. گزند چشم بد بادا ز تو دور که بس بانفعی و بس بی گزندی. سوزنی
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 72 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 38 هزارگزی راه شوسه، در کوهستان واقع و سردسیر است، سکنۀ آن 71 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، عده کمی از تیره کماسی طایفۀ غیاثوند در این قریه ساکن هستند و تغییر محل نمی دهند، راه به هر طرف مالروو صعب العبور است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 72 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 38 هزارگزی راه شوسه، در کوهستان واقع و سردسیر است، سکنۀ آن 71 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است، عده کمی از تیره کماسی طایفۀ غیاثوند در این قریه ساکن هستند و تغییر محل نمی دهند، راه به هر طرف مالروو صعب العبور است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
گزاردن: که اسفندیار روئین تن اگر زخم تیز و گزارد سنان ایشان دید. (جهانگشای جوینی). تیراندازانی که بزخم تیر، باز را از مقعر فلک اثیر بازگردانند و ماهی را بگزارد سنان نیزه در شبان تیره از قعر دریا بیرون اندازند. (جهانگشای جوینی). جناحین آن مشحون به جوانان جنگ جوی که در شبان تیره بگزارد سنان نیزه سماک را لقمۀ سمک دریا سازند. (جهانگشای جوینی). رجوع به گزاردن شود
گزاردن: که اسفندیار روئین تن اگر زخم تیز و گزارد سنان ایشان دید. (جهانگشای جوینی). تیراندازانی که بزخم تیر، باز را از مقعر فلک اثیر بازگردانند و ماهی را بگزارد سنان نیزه در شبان تیره از قعر دریا بیرون اندازند. (جهانگشای جوینی). جناحین آن مشحون به جوانان جنگ جوی که در شبان تیره بگزارد سنان نیزه سماک را لقمۀ سمک دریا سازند. (جهانگشای جوینی). رجوع به گزاردن شود
نام رودخانه ای است در فرانسه در مصب رود رن به طول 113 هزارگز، یک قنات بزرگ رومی از آن میگذرد، به ترکی غارد، قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت جنوبی فرانسه و تابع رود خانه رونیه، از اتحاد دو نهر غاردون دانه و زوغاردون داله که از جبال سونه سرچشمه میگیرند، متشکل شده پس از جریان و طی مسافت شش هزارگز در میان دو شهرک بوکر و آرامون به نهر نامبرده در فوق میریزد، در8 هزارگزی شمال شهر نیم روی این نهر پل بزرگی از آثار رومیان باستان دیده میشود، (قاموس الاعلام ترکی) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین ایالت برسیا و ورن، مساحت آن 300 هزار گز مربع، منسیو از این دریاچه نشأت می یابد، دارای منظره های زیبا و دلکش است بخشی از قسمت لانگدوک شرقی، حاکم نشین آن نیم و شهرهای عمده آن آلس دارای 395300 تن سکنه است، پانزدهمین بخش نظامی است، نیم مرکز اسقف نشین است
نام رودخانه ای است در فرانسه در مصب رود رُن به طول 113 هزارگز، یک قنات بزرگ رومی از آن میگذرد، به ترکی غارد، قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت جنوبی فرانسه و تابع رود خانه رونیه، از اتحاد دو نهر غاردون دانه و زوغاردون داله که از جبال سونه سرچشمه میگیرند، متشکل شده پس از جریان و طی مسافت شش هزارگز در میان دو شهرک بوکر و آرامون به نهر نامبرده در فوق میریزد، در8 هزارگزی شمال شهر نیم روی این نهر پل بزرگی از آثار رومیان باستان دیده میشود، (قاموس الاعلام ترکی) دریاچه ای است در شمال ایتالیا مابین ایالت برِسیا و وِرُن، مساحت آن 300 هزار گز مربع، مَنسیو از این دریاچه نشأت می یابد، دارای منظره های زیبا و دلکش است بخشی از قسمت لانگدوک شرقی، حاکم نشین آن نیم و شهرهای عمده آن آلِس دارای 395300 تن سکنه است، پانزدهمین بخش نظامی است، نیم مرکز اسقف نشین است
آزردگی. در شاهنامه های چاپی بیت ذیل دیده میشود: منوچهر از این کار پردردشد زمهراب و دستان پرآزرد شد. (درجای دیگر این کلمه را ندیده ام و بیت را هم در شاهنامۀ خطی و نسبهً معتمدی که در حدود 850 هجری قمری نوشته شده نیافتم و احتمال میدهم که بیت مجعول باشد)
آزردگی. در شاهنامه های چاپی بیت ذیل دیده میشود: منوچهر از این کار پردردشد زمهراب و دستان پرآزرد شد. (درجای دیگر این کلمه را ندیده ام و بیت را هم در شاهنامۀ خطی و نسبهً معتمدی که در حدود 850 هجری قمری نوشته شده نیافتم و احتمال میدهم که بیت مجعول باشد)
پولی که پادشاهان و حکام همه ساله از ملوک زیر دست و رعایا میگرفتند: گزیتش نپذرفت و نشیند پند اگر پند نشنید ازو یافت بند. (دقیقی)، وجهی که از کافران ذمی میگرفتند و آنانرا امان میدادند: ... شما را در دنیا نیست مگر خواری و بی آبی گزیت از دست و غل بر گردن، نام بازیی که آنرا خربنده و مراد می گفتند
پولی که پادشاهان و حکام همه ساله از ملوک زیر دست و رعایا میگرفتند: گزیتش نپذرفت و نشیند پند اگر پند نشنید ازو یافت بند. (دقیقی)، وجهی که از کافران ذمی میگرفتند و آنانرا امان میدادند: ... شما را در دنیا نیست مگر خواری و بی آبی گزیت از دست و غل بر گردن، نام بازیی که آنرا خربنده و مراد می گفتند