جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گزردن

گزردن

گزردن
مُرَکَّب اَز: گزِر = گزیر + دن، پسوند مصدری، (حاشیۀ برهان چ معین)، علاج کردن و چاره نمودن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گزاردن

گزاردن
ادا کردن، به جا آوردن، انجام دادن، برای مِثال اگر گفتم دعای می فروشان / چه باشد حق نعمت می گزارم (حافظ - ۶۵۲)
گزاردن
فرهنگ فارسی عمید