دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 12000گزی باختر حسین آباد و گزان پایین کنار راه فرعی حسین آباد به بانچوب. هوای آن سرد و دارای 350 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات، لبنیات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله 6 کیلومتر واقع بالا و پایین نامیده شده سکنۀ بالا 200 و پائین 150 تن است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج، واقع در 12000گزی باختر حسین آباد و گزان پایین کنار راه فرعی حسین آباد به بانچوب. هوای آن سرد و دارای 350 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات، لبنیات، توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله 6 کیلومتر واقع بالا و پایین نامیده شده سکنۀ بالا 200 و پائین 150 تن است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
گزنده. در حال گزیدن: دهقان بتعجب سرانگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. منوچهری. گفت نی من خود پشیمانم از آن دست خود خایان و انگشتان گزان. مولوی. نقش آب است ار وفا خواهی از آن بازگردی دستهای خود گزان. مولوی
گزنده. در حال گزیدن: دهقان بتعجب سرانگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. منوچهری. گفت نی من خود پشیمانم از آن دست خود خایان و انگشتان گزان. مولوی. نقش آب است ار وفا خواهی از آن بازگردی دستهای خود گزان. مولوی
گزنده: دهقان بتعجب سر انگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. (منوچهری)، در حال گزیدن: گفت: نی من خود پشیمانم ازان دست خود خایان و انگشتان گزان. (مثنوی)
گزنده: دهقان بتعجب سر انگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. (منوچهری)، در حال گزیدن: گفت: نی من خود پشیمانم ازان دست خود خایان و انگشتان گزان. (مثنوی)
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
زن باوقار، بانوی متین، خانم محترم، درخت انگور، (فتحه ر) صفت فاعلی از رزیدن به معنای رنگ کردن، جمع رز است اما غالباً به عنوان مفرد بکار میرود به معنای تاکستان
مقابل سبک، سنگین مقابل ارزان، پربها کنایه از ناپسند، ناگوار کنایه از عمیق، سنگین، برای مثال آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد (صائب - ۸۶۷) کنایه از مشکل، دشوار کنایه از سخت، شدید کنایه از فراوان، انبوه کنایه از آنکه معاشرت با او سبب رنجش می شود، گران جان دستۀ جو یا گندم درو کرده
مقابلِ سبک، سنگین مقابلِ ارزان، پربها کنایه از ناپسند، ناگوار کنایه از عمیق، سنگین، برای مِثال آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد (صائب - ۸۶۷) کنایه از مشکل، دشوار کنایه از سخت، شدید کنایه از فراوان، انبوه کنایه از آنکه معاشرت با او سبب رنجش می شود، گران جان دستۀ جو یا گندم درو کرده
نشتر حجام یا رگ زن طرح و نقش در هنر نقاشی طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگ آمیزی کنند پسوند متصل به واژه به معنای گزارنده مثلاً خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خواب گزار
نشتر حجام یا رگ زن طرح و نقش در هنر نقاشی طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگ آمیزی کنند پسوند متصل به واژه به معنای گزارنده مثلاً خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خواب گزار
دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل، واقع در 7000گزی مشمال رینه، هوای آن سرد و دارای 430 تن سکنه است. آب آنجا از چمشه سار تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات، عسل، شغل اهالی زراعت و گله داری است. معدن زغال سنگ در حدود آن وجود دارد. دبستان ملی دارد. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). و رجوع به ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 154 شود
دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل، واقع در 7000گزی مشمال رینه، هوای آن سرد و دارای 430 تن سکنه است. آب آنجا از چمشه سار تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات، عسل، شغل اهالی زراعت و گله داری است. معدن زغال سنگ در حدود آن وجود دارد. دبستان ملی دارد. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). و رجوع به ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 154 شود
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 9000گزی باختر دشتیاری، کنار راه مالرو دشتیاری به دج. هوای آن سرد، دارای 200 تن سکنه است. آب آنجا از باران تأمین میشود و محصول آن ذرت، لبنیات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ سردارزائی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 9000گزی باختر دشتیاری، کنار راه مالرو دشتیاری به دج. هوای آن سرد، دارای 200 تن سکنه است. آب آنجا از باران تأمین میشود و محصول آن ذرت، لبنیات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ سردارزائی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
منسوب به گز تیری که از چوب گز سازند: بخوردی یکی چوبه تیر گزین نهادی سر خویش بر پیش زین. در ترکیب بمعنی گزیننده (انتخاب کننده) آید: به گزین خلوت گزین درم گزین عشرت گزین، گزیده انتخاب شده منتخب پسندیده: خاصه نعت رسول باز پسین آن زپیغمبران بهین و گزین. (حدیقه) یا گزین خلق دنیا. برگزیده از مخلوقات
منسوب به گز تیری که از چوب گز سازند: بخوردی یکی چوبه تیر گزین نهادی سر خویش بر پیش زین. در ترکیب بمعنی گزیننده (انتخاب کننده) آید: به گزین خلوت گزین درم گزین عشرت گزین، گزیده انتخاب شده منتخب پسندیده: خاصه نعت رسول باز پسین آن زپیغمبران بهین و گزین. (حدیقه) یا گزین خلق دنیا. برگزیده از مخلوقات