جدول جو
جدول جو

معنی گزار

گزار
نشتر حجام یا رگ زن
طرح و نقش
در هنر نقاشی طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگ آمیزی کنند
پسوند متصل به واژه به معنای گزارنده مثلاً خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خواب گزار
تصویری از گزار
تصویر گزار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گزار

گزار

گزار
در ترکیب با بعضی واژه ها معنای گزارنده می دهد. مانند، نمازگزار، طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه می کشند و بعد رنگ می کنند
گزار
فرهنگ فارسی معین

گزار

گزار
نشتر حجام و فصاد را گویند. (برهان) (رشیدی) (غیاث)
لغت نامه دهخدا

گزار

گزار
نقش باریک و کم رنگ نقاشان و مصوران را نیز میگویند که اول میکشند بجهت اندام و اسلوب و بعد از آن رنگ آمیزی کرده پرداز میدهند. (برهان) (رشیدی) (غیاث)
لغت نامه دهخدا