جدول جو
جدول جو

معنی گزارش - جستجوی لغت در جدول جو

گزارش
تعبیر
تصویری از گزارش
تصویر گزارش
فرهنگ واژه فارسی سره
گزارش
شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
گزارش دادن: اطلاع دادن، خبر دادن
گزارش کردن: بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
تصویری از گزارش
تصویر گزارش
فرهنگ فارسی عمید
گزارش
شرح و تفسیر
تصویری از گزارش
تصویر گزارش
فرهنگ لغت هوشیار
گزارش
((گُ رِ))
تعبیر خواب، شرح و تفسیر، بیان، اظهار، گزاره
تصویری از گزارش
تصویر گزارش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیان اظهار، شرح تفسیر. یا گزارشن خواب. تعبیر خواب: چو بشنید دغدو گزاشن خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارشن
تصویر گزارشن
گزارش، شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسارش
تصویر گسارش
مصرف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزاره
تصویر گزاره
حکم، عبارت، قضیه، جمله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
تحلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
رنج عذاب شکنجه اذیت، تعب مشقت، کین کینه بغض عداوت، رنجیدگی رنجش شکراب، اندوه غم تیمار، تاء لم توجع، ضرب کوب صدمه، آفت، بیماری مرض ناخوشی بیماری مانند جنون و هاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارا
تصویر گزارا
گزارنده، طرح کننده، طراح، برای مثال گزارای نقش گزارش پذیر / که نقش از گزارش ندارد گزیر (نظامی۵ - ۷۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گذارش
تصویر گذارش
ترک دادن، گذرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گزش رساندن آزار رسانیدن: نه خلطی که جانرا گزایش کند ونی آنکه خونرا فزایش کند (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
انجام دادن اجرا، پرداخت تادیه، بیان اظهار، شرح تفسیر: سخن حجت گزارد نغز و زیبا که لفظ اوست منطق را گزاره. (ناصر خسرو)، طرح (نقاشی)، یا گزاره خواب. تعبیر خواب
فرهنگ لغت هوشیار
انجام دادن: قل ما اسالکم علیه من اجر بگوی که نمیخواهم از شما برگزارد پیغامبری پایمزدی
فرهنگ لغت هوشیار
گزارنده، طرح کننده طراح: گزارای نقش گزارش پذیر که نقش از گزارش ندارد گریز. (نظامی سروری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
خوشمزگی و هضم طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذارش
تصویر گذارش
((گُ رِ))
عبور، گذشتن، عبور دادن، گذرانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
((گُ رِ))
هضم غذا
دستگاه گوارش: یا جهاز هاضمه دستگاهی است که شامل اعضای مربوط به تغذیه موجود زنده (خوردن، هضم، جذب و دفع) می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیرش
تصویر گزیرش
((گُ رِ))
چاره گری، علاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزاره
تصویر گزاره
((گُ رِ))
تعبیر خواب، شرح و تفسیر، بیان، اظهار، گزارش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزاره
تصویر گزاره
مسند، عبارتی که آگاهی نسبت به مسندالیه می دهد
فرهنگ فارسی معین
عملی که در داخل معده و روده ها صورت می گیرد و غذاهای خورده شده به حالتی در می آید که قابل جذب باشد
فرهنگ فارسی عمید
در دستور زبان قسمتی از جمله که به همراه فعل ربطی به نهاد نسبت داده می شود، مسند، خبر، گزاردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزیرش
تصویر گزیرش
چاره گری
گزارش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزارش
تصویر آزارش
آزار، آزردگی، رنجش، برای مثال چنان داشتم ملک را پیش و پس / که آزارشی نامد از کس به کس (نظامی5 - ۱۴/۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزایش
تصویر گزایش
آزار و گزند رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزار
تصویر گزار
نشتر حجام یا رگ زن
طرح و نقش
در هنر نقاشی طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگ آمیزی کنند
پسوند متصل به واژه به معنای گزارنده مثلاً خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خواب گزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزار
تصویر گزار
نقش و طرح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزار
تصویر گزار
نیشتر حجام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزار
تصویر گزار
((گُ))
در ترکیب با بعضی واژه ها معنای گزارنده می دهد. مانند، نمازگزار، طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه می کشند و بعد رنگ می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزارشات
تصویر گزارشات
گزارش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزارشگر
تصویر گزارشگر
خبرنگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزارش نامه
تصویر گزارش نامه
بولتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
اطلاع دادن، خبر دادن
فرهنگ فارسی عمید