جدول جو
جدول جو

معنی گزارشن

گزارشن
گزارش، شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
تصویری از گزارشن
تصویر گزارشن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گزارشن

گزارشن

گزارشن
بیان اظهار، شرح تفسیر. یا گزارشن خواب. تعبیر خواب: چو بشنید دغدو گزاشن خواب
فرهنگ لغت هوشیار

گزارشن

گزارشن
مُرَکَّب اَز: گزار + شن، پسوند اسم مصدر، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، تعبیر خواب. (برهان) :
چو بشنید دغدو گزارشن خواب...
رشیدی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،
، شرح و تفسیر چیزی گفتن، ادا کردن سخن، گذشتن. (برهان)، رجوع به معانی گزارش شود
لغت نامه دهخدا

گزاردن

گزاردن
ادا کردن، به جا آوردن، انجام دادن، برای مِثال اگر گفتم دعای می فروشان / چه باشد حق نعمت می گزارم (حافظ - ۶۵۲)
گزاردن
فرهنگ فارسی عمید

گزارش

گزارش
شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
گزارش دادن: اطلاع دادن، خبر دادن
گزارش کردن: بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
گزارش
فرهنگ فارسی عمید