جدول جو
جدول جو

معنی گذارش

گذارش((گُ رِ))
عبور، گذشتن، عبور دادن، گذرانیدن
تصویری از گذارش
تصویر گذارش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گذارش

گذاره

گذاره
گذشتن از جایی، عبور، مجرا، معبر، گذرگاه
گذاره کردن: عبور کردن، گذشتن، عبور دادن، گذراندن، برای مِثال ز رودهایی لشکر همی گذاره کنی / که دیو هرگز در وی نیافتی پایاب (مسعودسعد - ۵۷)
گذاره
فرهنگ فارسی عمید

گزارش

گزارش
شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
گزارش دادن: اطلاع دادن، خبر دادن
گزارش کردن: بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
گزارش
فرهنگ فارسی عمید

گذاری

گذاری
گذرنده عبور کننده: چه آن سوگند و چه باد گذاری چه آن زنهار و چه ابر بهاری. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار