جدول جو
جدول جو

معنی آزارش

آزارش
آزار، آزردگی، رنجش، برای مثال چنان داشتم ملک را پیش و پس / که آزارشی نامد از کس به کس (نظامی5 - ۱۴/۹)
تصویری از آزارش
تصویر آزارش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آزارش

آزارش

آزارش
رنج عذاب شکنجه اذیت، تعب مشقت، کین کینه بغض عداوت، رنجیدگی رنجش شکراب، اندوه غم تیمار، تاء لم توجع، ضرب کوب صدمه، آفت، بیماری مرض ناخوشی بیماری مانند جنون و هاری
فرهنگ لغت هوشیار

آزارش

آزارش
آزار:
چنان داشتم ملک را پیش و پس
که آزارشی نامد از من بکس.
نظامی.
(این کلمه جز در بیت مذکور دیده نشده و ظاهراً بتسامحی که از نظامی معهود است بقیاس بر سایر اسم های مصدر ساخته شده است)
لغت نامه دهخدا

گزارش

گزارش
شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته
گزارش دادن: اطلاع دادن، خبر دادن
گزارش کردن: بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
گزارش
فرهنگ فارسی عمید

آغارش

آغارش
اسم مصدر آغاریدن:
نه آغارش پذیرد زآب آهن.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا