- گریختن
- فرار کردن، در رفتن، گرختن، گریزیدن
معنی گریختن - جستجوی لغت در جدول جو
- گریختن
- در رفتن، بهزیمت شدن، فرار
- گریختن ((گُ تَ))
- در رفتن، به هزیمت شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجددا گریختن، گریختن در رفتن: (چون بیامد سوخت پرش واگریخت باز چون طفلان فتاد و ملح ریخت) (مثنوی)
گریه کردن، اشک ریختن
گسستن، پاره شدن، پاره کردن
فرار کرده بسرعت دور شده، جمع گریختگان: چون پرتو شعور صاحب قران بی همال برین احوال افتاد بیان فوجین و... را با پانصد سوار از عقب گریختگان روان ساخت
گریختن
اشک ریختن
شکافتن، رها کردن، قطع شدن
مخلوط کردن قاتی کردن، ادرار کردن پیشاب ریختن
آمیخته کردن، مخلوط کردن
شاشیدن، چامیدن، شاشدن، گمیزیدن، شاش زدن، ادرار کردن، میزیدن، گمیز کردن، شاریدن، میختن
شاشیدن، چامیدن، شاشدن، گمیزیدن، شاش زدن، ادرار کردن، میزیدن، گمیز کردن، شاریدن، میختن
جاری کردن و روان کردن
گریختن، فرار کردن، در رفتن، گرختن، گریزیدن
جریان یافتن مایعی معمولاً از یک مکان بلند یا از یک محفظه به جایی پایین تر
جاری کردن مایع یا هر چیز سیال
کنایه از وارد کردن پول به حساب، واریز کردن
داخل کردن مواد ذوب شده در قالبی خاص
پوسیدن، تجزیه شدن
جدا شدن چیزی از چیز دیگر مثلاً موهایش ریخت،
قرار دادن مایع یا هر چیز سیال درون ظرف مثلاً چند تا چایی ریخت،
کنایه از به طور ناگهانی و به زور به جایی وارد شدن مثلاً مامورها ریختند،
کنایه از از بین رفتن مثلاً ترسم ریخت،
افشاندن چیزی بر چیز دیگر مثلاً موهایش را ریخته بود روی صورتش،
کنایه از به طور فراوان و زیاد وجود داشتن مثلاً می گفتند آنجا پول ریخته
جاری کردن مایع یا هر چیز سیال
کنایه از وارد کردن پول به حساب، واریز کردن
داخل کردن مواد ذوب شده در قالبی خاص
پوسیدن، تجزیه شدن
جدا شدن چیزی از چیز دیگر مثلاً موهایش ریخت،
قرار دادن مایع یا هر چیز سیال درون ظرف مثلاً چند تا چایی ریخت،
کنایه از به طور ناگهانی و به زور به جایی وارد شدن مثلاً مامورها ریختند،
کنایه از از بین رفتن مثلاً ترسم ریخت،
افشاندن چیزی بر چیز دیگر مثلاً موهایش را ریخته بود روی صورتش،
کنایه از به طور فراوان و زیاد وجود داشتن مثلاً می گفتند آنجا پول ریخته
فرار کردن بسرعت دور شدن: سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند... نه روی گریختن نه جای آرمیدن
Cascade, Cast, Pour, Shed, Spill
каскадировать , бросать , лить , проливать
kaskadieren, werfen, gießen, vergießen, verschütten
каскадувати , кидати , лити , проливати
kaskadować, rzucać, wlewać, wylewać
倾泻 , 扔 , 倒 , 撒 , 溢出
cascata, lançar, verter, derramar
cascata, lanciare, versare
cascada, lanzar, verter, derramar
cascade, jeter, verser, renverser
waterval maken, gooien, gieten, morsen
झरना बनाना , फेंकना , डालना , गिराना
terjun bebas, melempar, menuangkan, menumpahkan
سجّل , قذف , صبّ , سكب