- گرگانج (گُ نَ)
نام دارالملک ولایت خوارزم است. (برهان) (غیاث اللغات). معرب آن جرجانیه و ترکان ارگنج خوانند. (برهان). شهری است که دارالملک خوارزم و مرکز حکومت خوارزمشاهیان بوده به اورگنج مشهور شده و در دولت سلطان محمد خوارزم شاه کمال آبادی داشته و در ف تنه چنگیزخان به دست سپاه تاتار مسخر و قتل عام و خراب شده و بعد ازتسخیر هر نفری از تاتار بست وچهار نفر را کشتند و آن سپاه هشتاد هزار نفر بوده که شیخ نجم الدین کبری نیز بشهادت رسیده. معرب گرگانج جرجانیه بود از گرگان رود قریب به استرآباد تا گرگانج و شهرها داشته و ابریشم بعمل می آورده دیبا و حریر نیکو می بافته اند. (آنندراج). جرجانیه، قصبه ای است در بلاد خوارزم معرب گرگانج. (منتهی الارب). شهری است (از حدود ماوراءالنهر) که اندر قدیم آن ملک خوارزم شاه بودی و اکنون پادشائیش جداست. و پادشای او را امیر گرگانج خوانند. و شهری است با خواستۀ بسیار و در ترکستان و جای بازرگانان و این دو شهر است شهر اندرونی و شهر بیرونی و مردمان وی معروفند به جنگ و تیراندازی. و شهرک خیر از گرگانج است. (حدود العالم).
تو داری از کنار گنگ تا دریای آبسکون
تو داری از در گرگانج تا قزدار و تا مکران.
فرخی.
وگر چو گرگ نپوید سمندش از گرگانج
کی آرد آن همه دینار و آن همه زیور.
عنصری.
حاجب (آلتونتاش) از گرگانج به کرمان آمد. (تاریخ بیهقی).
آخر ای خاک خراسان داد یزدانت نجات
از بلای غیرت خاک ره گرگانج و کات.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 36)
تو داری از کنار گنگ تا دریای آبسکون
تو داری از در گرگانج تا قزدار و تا مکران.
فرخی.
وگر چو گرگ نپوید سمندش از گرگانج
کی آرد آن همه دینار و آن همه زیور.
عنصری.
حاجب (آلتونتاش) از گرگانج به کرمان آمد. (تاریخ بیهقی).
آخر ای خاک خراسان داد یزدانت نجات
از بلای غیرت خاک ره گرگانج و کات.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 36)
