- گروش
- گرویدگی، ایمان آوردن
معنی گروش - جستجوی لغت در جدول جو
- گروش
- ایمان آوردن: نخست خود را هست کنم و عقد کنم و موجود کنم از گروش که
- گروش ((گِ رَ وِ))
- ایمان آوردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعتراض، طغیان
کمیته، جماعت، هیئت، فرقه
تفرج، جریان
سیخ فرانسوی گل سینه (جواهرات سلطنتی ایران)
درفش، افزار کفشدوزان
بانگ و فریاد بی گریه
جبرئیل، فرشته
مقابل خرید، عمل فروختن چیزی، بن مضارع فروختن، پسوند متصل به واژه به معنای فروشنده مثلاً کاغذفروش، کتاب فروش، کلاه فروش، میوه فروش
بانگ، فریاد، بن مضارع خروشیدن
گله، شکایت، شکوه، تظلم، برای مثال بده داد من زآن لبانت و گرنه / سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش (خسروانی - ۱۱۶) ، زاری، توبه
نوعی مسکوک رایج در بعضی کشورهای عربی
جماعت، جمعی از مردم، دسته ای از حیوانات
گروه خونی: در پزشکی نوع خون انسان یا برخی پستانداران که بر اساس وجود یا عدم آنتی ژن های خاص، بر سطح گلبول های قرمز تقسیم بندی می شود و شامل گروه های a، b، ab و o است
گروه خونی: در پزشکی نوع خون انسان یا برخی پستانداران که بر اساس وجود یا عدم آنتی ژن های خاص، بر سطح گلبول های قرمز تقسیم بندی می شود و شامل گروه های a، b، ab و o است
پیام آور، در آیین زردشتی یکی از ایزد آنکه مظهر اطاعت و فرمان برداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمان برداری می آموزد، برای مثال به فرمان یزدان خجسته سروش / مرا روی بنمود در خواب دوش (فردوسی۲/۴۱۴)
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرشته
جبرئیل، در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روح الامین، روح القدس، روح اعظم، امین وحی، حامل وحی، ناموس اکبر
موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرشته
جبرئیل، در اسلام و دیگر ادیان سامی یکی از فرشتگان مقرب الهی که که وحی را بر پیغمبران نازل می کرد، روح الامین، روح القدس، روح اعظم، امین وحی، حامل وحی، ناموس اکبر
موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است
آلت کفش دوزی که با آن چرم را سوراخ می کنند، نشتر حجام
واحد مسکوک رایج در ممالک عربی معادل 40 باره. توضیح در عربی آن را جمع غرش گیرند ولی این مفرد در فارسی مستعمل نیست
فروختن، مبادله چیزی به پول نقد، فروخت
خراش، پریشان پراکنده
تظلم و دادخواهی و تضرع و زاری نمودن
چیزی که به گرو داده شده مرهون رهین گروگان
چرخ زدن، سیر، حرکت دورانی، دور زدن
جماعت، جمعی از مردم را گویند
به آرش ستبرا، رمن (مجموع)، نا ویژه
فرانسوی دسته گروه
گرمی حرارت، تب
جانوریست کوتاه قد و پا دراز و بغایت جلد و تند رود (برهان)، توضیح با مراجعه بماخذ این جانور شناخته نشد
جمع مرش، خراش ها