دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 40000 گزی جنوب پاوه، کنار رود خانه لیله و 10000 گزی باختر قلعۀ جوانرود. هوای آن سردسیر و دارای 128 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون، توت و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 40000 گزی جنوب پاوه، کنار رود خانه لیله و 10000 گزی باختر قلعۀ جوانرود. هوای آن سردسیر و دارای 128 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون، توت و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
گرد (مدور) کوچک، خرگاه مدور کوچک که خاص شاه و امیر باشد: دو گردک داشتی خسرو مهیا برآموده بگوهر چون ثریا. (نظامی)، حجله عروس: آمد از حمام در گردک فسوس پیش او بنشست دختر چون عروس. (مثنوی) یا شب گردک. شب زفاف، نانی که درون آنرا پر از حلوای قند و مغز بادام و پسته و غیره کنند و پزند کلنبه کلیچه
گرد (مدور) کوچک، خرگاه مدور کوچک که خاص شاه و امیر باشد: دو گردک داشتی خسرو مهیا برآموده بگوهر چون ثریا. (نظامی)، حجله عروس: آمد از حمام در گردک فسوس پیش او بنشست دختر چون عروس. (مثنوی) یا شب گردک. شب زفاف، نانی که درون آنرا پر از حلوای قند و مغز بادام و پسته و غیره کنند و پزند کلنبه کلیچه
قسمتی از بدن بین سر و تنه کنایه از فرد بزرگ و قدرتمند، برای مثال بنازند فردا تواضع کنان / نگون از خجالت سر گردنان (سعدی۱ - ۱۳۴) در این معنی معمولاً با «ان» جمع بسته می شود به گردن گرفتن: تعهد کردن، عهده دار شدن گردن افراختن: گردنکشی کردن، خودنمایی کردن، تکبر کردن، برای مثال بلندآواز نادان گردن افراخت / که دانا را به بی شرمی بینداخت (سعدی - ۱۷۹) گردن افراشتن: خودنمایی کردن، تکبر کردن، گردنکشی کردن گردن برافراشتن: خودنمایی کردن، تکبر کردن، گردنکشی کردن گردن پیچیدن: کنایه از سرپیچی کردن، سر باز زدن، نافرمانی کردن، برای مثال نژادی ازاین نامورتر که راست / خردمند گردن نپیچد ز راست (فردوسی - ۵/۳۴۷) گردن تافتن: سرپیچی کردن، سر باز زدن گردن خاراندن: کنایه از عذر آوردن، بهانه آوردن گردن خم کردن: کنایه از فروتنی کردن، تواضع کردن گردن دادن: کنایه از تسلیم شدن، اطاعت کردن، تن در دادن گردن زدن: گردن کسی را با شمشیر قطع کردن گردن کج کردن: کنایه از فروتنی کردن، اظهار عجز و ناتوانی کردن گردن کشیدن: کنایه از گردنکشی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن، تکبر کردن، دلیری کردن گردن نهادن: کنایه از تسلیم شدن، اطاعت کردن، فروتنی کردن
قسمتی از بدن بین سر و تنه کنایه از فرد بزرگ و قدرتمند، برای مِثال بنازند فردا تواضع کنان / نگون از خجالت سر گردنان (سعدی۱ - ۱۳۴) در این معنی معمولاً با «ان» جمع بسته می شود به گردن گرفتن: تعهد کردن، عهده دار شدن گَردن افراختن: گردنکشی کردن، خودنمایی کردن، تکبر کردن، برای مِثال بلندآواز نادان گردن افراخت / که دانا را به بی شرمی بینداخت (سعدی - ۱۷۹) گَردن افراشتن: خودنمایی کردن، تکبر کردن، گردنکشی کردن گَردن برافراشتن: خودنمایی کردن، تکبر کردن، گردنکشی کردن گَردن پیچیدن: کنایه از سرپیچی کردن، سر باز زدن، نافرمانی کردن، برای مِثال نژادی ازاین نامورتر که راست / خردمند گردن نپیچد ز راست (فردوسی - ۵/۳۴۷) گَردن تافتن: سرپیچی کردن، سر باز زدن گَردن خاراندن: کنایه از عذر آوردن، بهانه آوردن گَردن خم کردن: کنایه از فروتنی کردن، تواضع کردن گَردن دادن: کنایه از تسلیم شدن، اطاعت کردن، تن در دادن گَردن زدن: گردن کسی را با شمشیر قطع کردن گَردن کج کردن: کنایه از فروتنی کردن، اظهار عجز و ناتوانی کردن گَردن کشیدن: کنایه از گردنکشی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن، تکبر کردن، دلیری کردن گَردن نهادن: کنایه از تسلیم شدن، اطاعت کردن، فروتنی کردن
هر چیز گرد و مدور مانند نان گرد مثلاً گردۀ نان، طرح نقاشی، نقشه یا تصویر یا نوشته ای که از روی آن نقشه و تصویر یا نوشتۀ دیگری کپی کنند گرده برداشتن: طرح کردن یا کپی برداشتن از روی تصویر یا نوشته ای گردۀ گردون: کنایه از آفتاب و ماه
هر چیز گرد و مدور مانند نان گرد مثلاً گردۀ نان، طرح نقاشی، نقشه یا تصویر یا نوشته ای که از روی آن نقشه و تصویر یا نوشتۀ دیگری کپی کنند گرده برداشتن: طرح کردن یا کپی برداشتن از روی تصویر یا نوشته ای گردۀ گردون: کنایه از آفتاب و ماه
میوه ای گرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سخت چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، جوز، گوز، گوزبن، گردکان
میوه ای گِرد با یک پوستۀ سبز، یک پوستۀ سختِ چوبی و مغز پر روغن و متقارن، درخت بزرگ و تناور این میوه با چوب بسیار محکم که برای ساختن اشیای چوبی گران بها به کار می رود، جُوز، گَوز، گَوزبُن، گِردِکان
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
گربه، پستانداری کوچک، گوشت خوار و بسیار چالاک، با پوزۀ کوتاه، سبیل های دراز، موهای نرم و چنگال های تیز که جانوران کوچک مانند موش، گنجشک و ماهی را شکار می کند و غالباً شب ها به شکار و دزدی می پردازد. چشم هایش در تاریکی می درخشد و مردمک آن در تاریکی گِرد و در روشنایی روز شبیه خط عمودی باریکی می شود
اگرده. نانی بدین صورت باندازۀ مشتی کوکک از آرد گندم و چربوی دنبه و بی شکر و گاهی با شکر. قسمی نان مخروطی چون مچ بسته ای و روغن آن از چربوی دنبه و پیه کنندنه روغن. نوعی نان شیرین شبیه به قطاب اندازۀ محتوی یک مشت گره کرده. شکربوره. مچی. (یادداشت مؤلف)
اگرده. نانی بدین صورت باندازۀ مشتی کوکک از آرد گندم و چربوی دُنبه و بی شکر و گاهی با شکر. قسمی نان مخروطی چون مچ بسته ای و روغن آن از چربوی دنبه و پیه کنندنه روغن. نوعی نان شیرین شبیه به قطاب اندازۀ محتوی یک مشت گره کرده. شکربوره. مچی. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع درهزارگزی جنوب نوشهر. هوای آن معتدل و دارای 50 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه چشمه گردوک تأمین میشود. محصول آنجا برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر، واقع درهزارگزی جنوب نوشهر. هوای آن معتدل و دارای 50 تن جمعیت است. آب آنجا از رود خانه چشمه گردوک تأمین میشود. محصول آنجا برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مصغر زرد، آب زعفران زرتک، آب گل کاویشه زرتک، جامه مله خود رنگ، گرز حویج. یا تخم زردک تخم هویج. یا تخم بیابانی حویج صحرایی. یا زردک ریگی شقاقل. یا زردک وحشی حویج صحرایی
مصغر زرد، آب زعفران زرتک، آب گل کاویشه زرتک، جامه مله خود رنگ، گرز حویج. یا تخم زردک تخم هویج. یا تخم بیابانی حویج صحرایی. یا زردک ریگی شقاقل. یا زردک وحشی حویج صحرایی
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود