عمل گراییدن. این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید: - دست گرایی،: هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. (کلیله و دمنه). - سرگرایی،: عاقبت عشق سرگرائی کرد خاک در چشم کدخدائی کرد. نظامی. رجوع به دست گرای، سرگرای و نظایر آنها شود
عمل گراییدن. این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید: - دست گرایی،: هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. (کلیله و دمنه). - سرگرایی،: عاقبت عشق سرگرائی کرد خاک در چشم کدخدائی کرد. نظامی. رجوع به دست گرای، سرگرای و نظایر آنها شود