جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گرایان

گرایان

گرایان
در حال گرائیدن. متمایل. مایل. گراینده:
ز شاه سرافرازو خورشیدچهر
مهست و به کامش گرایان سپهر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

گرازان

گرازان
در حال گرازیدن جلوه کنان و خرامان: چون برفتی (پیغمبر ص) چنان بنیرو رفتی که گفتی پای از سنگ بر میگیرد و چنان رفتی که گفتی از فرازی بنشیب همی آید و چنان گرازان رفتی بکش و کند آوری
فرهنگ لغت هوشیار

گزایان

گزایان
گزاینده گزند رساننده: حقا که شکر زهر شود تلخ و گزایان گر نام خلافش بنگاری بشکربر. (عنصری)، در حال گزند رساندن آزار کنان
فرهنگ لغت هوشیار