- گرافیت
- زغالی است خالص که از خود اثر سیاهی روی کاغذ میگذارد و آنرا برای ساختن مداد بکار میبرند و از جمله شبیه فلزات است
معنی گرافیت - جستجوی لغت در جدول جو
- گرافیت ((گِ))
- نوعی زغال که از آن در ساختن مداد استفاده می کنند
- گرافیت
- بلورهای نرم و سیاه رنگ کربن که بر کاغذ رد سیاهی به جای می گذارد و در تهیۀ مغز مداد و زغال های صنعتی به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگ خارا، خارا، نوعی سنگ سخت، گرانیت
نمودار خطوطی که نماینده صور و اعمال است نمودار، ترسیم فرانسوی دستور سخن
فرانسوی خارا خارا
((گِ))
فرهنگ فارسی معین
هنر ترسیم خط و نوشته و پدید آوردن نقش های تصویری بر یک سطح برای القای پیامی معین، هنر ترسیمی ارتباط تصویری، نمودار
هنر ترسیم و نمایش چیزی به وسیلۀ نوشته یا نقش که در تهیۀ پوسترهای تبلیغاتی، جلد کتاب ها و مانند آن کاربرد دارد
شدامد
بخشودگی
زلفین، حلقه بدن جانورانی مانند کرمهای حلقوی درین نوع حیوانات هر یک از حلقه ها دارای ساختمان نسبتا کاملی برای جذب و دفع و متابولیسم مواد غذایی موجود است و به تعداد این حلقه ها این ساختمان تکرار میشود و هر یک از حلقه ها طوری است که همه اعمال حیاتی را به تنهایی میتواند انجام دهد به همین جهت اگر کرم حلقوی را به قطعاتی تقسیم کنیم هر قطعه مانند جانوری کامل میتواند به زندگی ادامه دهد حلقه
جمع زرافه، گروه های مردم
گربه ماهیان
حکایتهای شب، سخنان پریشان و نامربوط
فرانسوی زبره سنگ
عبور و مرور وسائط نقلیه انگلیسی شد و آمد
تابانی و درخشانی
اسرافیل، در ادیان سامی، فرشتۀ موکل بر باد که در روز رستاخیز در صور خود می دمد تا مردگان زنده شوند
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
عبور و مرور وسایل نقلیه، حمل و نقل، انبوهی وسایل نقلیه در خیابان و جاده که در امر عبور و مرور اختلال ایجاد می کند
ناپسند داشتن، زشت و ناپسند داشتن، ناخوشایندی چیزی، زشتی، ناراحتی، آزردگی
مجموع اعتقادات یا اعمال ناشی از نادانی، ترس از ناشناخته ها، اعتقاد به جادو و بخت، درک نادرست برخی علت و معلول ها و مانند آن
با هم دوست و رفیق شدن، همراه و همسفر بودن، همراهی و ملاطفت
از ساخته های فارسی گویان نپایی نپایایی گریزانی
کراهت داشتن ناپسند داشتن، نفرت بیمیلی: (نه او را از هیچ مکروهی کراهیت باشد) (اوصاف الاشراف) توضیح: این کلمه در اصل مخفف است ولی بضرورت شعر مشدد آید (مثنوی علا الدوله) در تاج العروس آمده که بتشدید نیز خوانده میشود در تداول نیز بتشدید یاء استعمال شود
فرانسوی آماس تخم چشم ورم قرنیه توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
همراهی، همگامی، رفاقت کردن
مرافعه: مرافعت پیش قاضی بردیم
معاونت کردن یاری کردن: بتوفیق خدای و موافقت رای و مساعدت و رعایت درایت... و اعانت حدس ومرافدت ذکا بجواهر زواهرالفاظ... و اشعار... متحلی گردانید
موافقت، اتفاق، مدارات
معاف بودن معافی: معافیت از نظام و ظیفه. خزانه داری با دادن معافیتهای مالیاتی یا صدور حوالجات بعهده منابع درآمد محل که در تملک حکومت بود تعهدات خود را می پرداخت