- گذران
- جریان
معنی گذران - جستجوی لغت در جدول جو
- گذران
- گذرنده، رونده مثلاً آب گذرا، جهان گذرا، ناپایدار
گذران کردن: گذراندن روزگار، زندگانی کردن، امرار معاش کردن
- گذران
- گذرنده، فانی سپری شونده: مگذران روز سلامت بملامت حافظ، چه توقع زجهان گذران میداری ک (حافظ)، امرار معاش: گذران این خانواده از حاصل مزرعه ای کوچک است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اتفاقی
گذشتن
محافظ راه، پاسبان
گیرنده، در حال گرفتن
آنی، موقتی، موقت
مقابل سبک، سنگین
مقابل ارزان، پربها
کنایه از ناپسند، ناگوار
کنایه از عمیق، سنگین،برای مثال آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد (صائب - ۸۶۷)
کنایه از مشکل، دشوار
کنایه از سخت، شدید
کنایه از فراوان، انبوه
کنایه از آنکه معاشرت با او سبب رنجش می شود، گران جان
دستۀ جو یا گندم درو کرده
مقابل ارزان، پربها
کنایه از ناپسند، ناگوار
کنایه از عمیق، سنگین،
کنایه از مشکل، دشوار
کنایه از سخت، شدید
کنایه از فراوان، انبوه
کنایه از آنکه معاشرت با او سبب رنجش می شود، گران جان
دستۀ جو یا گندم درو کرده
موقت، زود گذر، بی اعتبار
سنگین و ثقیل، پربها، نقیص سبک و ارزان
((گِ))
فرهنگ فارسی معین
سنگین، ثقیل، پربها، بسیار، بی شمار، سنگینی، سنگینی غم، ناگوار، ناپسند، طاقت فرسا، مشکل، عظیم، بزرگ، مؤثر، کاری
Costly, Expensive, Pricey, Unaffordable
Fleeting, Passing, Transiently
passageiro, transitoriamente
caro, inacessível
kostspielig, teuer, unerschwinglich
flüchtig, vorübergehend
przelotny, przejściowy, tymczasowo
kosztowny, drogi, niedostępny
дорогой , недоступный
мимолётный , мимолетный , временно
дорогий , недоступний
швидкоплинний , минущий , тимчасово
fugaz, pasajero, de manera transitoria
costoso, caro, inasequible
coûteux, cher, inabordable
fugace, passager, de manière transitoire
costoso, inaccessibile
fugace, passeggero, transitoriamente
vluchtig, voorbijgaand, tijdelijk