- کوچگاه
- جایی که از آنجا کوچ کنند، زمان کوچ کردن
معنی کوچگاه - جستجوی لغت در جدول جو
- کوچگاه
- فاتور گاه فرا روگاه جایی که از آنجا بیشتر کوچ کنند: نخستین خرامش ازین کوچگاه به البرز خواهم برون برد راه. (نظامی)، زمان کوچ کردن زمان رحلت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آتلیه
مهاجر
هیچ وقت، هیچوقت، ابداً
اولین شعبه از شعب بیست و چهار گانه موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند) اسم جنس مفرد اعظم که از نغمات اصیل اصفهان است (مجمع الادوار ج 2 ص 25) دو جهان دنیا و آخرت
محل سور و مهمانی
جای غور، محل غور، جای فرو رفتن
کمر، جایی که کمربند بسته می شود
خرنوب، درختی با شاخه های گره دار، برگ های مرکب، گل های زرد خوشه ای و میوۀ غلاف دار، دراز، شیرین و شبیه باقلا، خرّوب، سخینوس
جای فرو رفتن آب محل غور، جای نهان شدن، منزل جایگاه
محل ساختن چیزها مخصوصاً بافتن جامه، چارچوبی که بر آن جامه کشند، طراز، آنجا که کاری کنند، هر جا که چیزها در آن سازند، میدان جنگ
سرین
کشتارگاه، مقتل، جای کشتن
محلی که کمر بند یا تنگ بر آن قرار گیرد کمر بست میان: (مویت نهاده سر بکمر گاه تو مگر آمد که با تو دست هوس در کمر کند)، (سلمان ساوجی)
گیاهی است از تیره خرزهره که چندین گونه دارد و همه دارا خاصیت قی آور و لینت هستند و در آسیا و جنوب اروپا و آمریکا میرویند. از این گیاه گلوکزیدی بنام سیمارین بدست آورده اند. تعداد کاسبرگها و گلبرگهای آن هر کدام 5 عدد است. میوه اش مرکب از دو برگه طویل است و دانه ها دارا طعم تلخ و سوزانی هستند. برخی گونه های این گیاه بعنوان گل زینتی کشت میشوند خانق الکلب قاتل الکلب اذاراقی ازاراقی کوچوله. توضیح: در برخی کتب کچوله مرادف با جوز القی ذکر شده که اشتباه است
گور جای مقبره: که این قادسی گورگاه من است کفن جوشن و خون کلاه من است
جای پر موج
هرگاه، هر وقت که
هیچوقت، هرگز
محل ساختن چیزها، جای کار کردن کارگران
سرین، کفل
کارخانه، محل کار، جای کار کردن کارگران
محل انجام کارهای هنری، کنایه از منسوج، پارچه، دار قالی، دکان،برای مثال ز درگه کرمت روی ناامیدی نیست / کجا رود مگس از کارگاه حلوایی (سعدی۲ - ۶۷۴)
محل انجام کارهای هنری، کنایه از منسوج، پارچه، دار قالی، دکان،
Diminutively
diminutivamente
verkleinert
pomniejszająco
уменьшительно
зменшено
diminutivamente
diminutivement
diminutivamente