جدول جو
جدول جو

معنی کوشیده - جستجوی لغت در جدول جو

کوشیده(دَ / دِ)
سعی شده. جهدشده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
خشک شده، خشکیده، برای مثال شکوفه گاه شکفته ست و گاه خوشیده / درخت وقت برهنه ست و وقت پوشیده (سعدی - ۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
نهفته، پنهان، برای مثال درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲ - ۳۱۲)، درپرده، دربر شده
پوشیده داشتن: پنهان داشتن، پنهان کردن، نهفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوشیدن
تصویر کوشیدن
جد و جهد کردن، تلاش کردن، بسیار کار کردن، جنگ کردن، مبارزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوبیده
تصویر کوبیده
کوفته، نرم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوشنده
تصویر کوشنده
کوشش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
به جوش آمده، جوش داده شده
فرهنگ فارسی عمید
جامه ببر کرده ملبس شده، مستورمحجوب، پنهاننهفته، مخفیانه بطور خفا، پوشانیدننهان کرده، مشکل مبهم، خلعت، دام صیاد، دخترزنپردگی مستوره، مسقفظسمانه دار. -11 آهسته یواش. یا پوشیده بودن، -1 جامه در برداشتن، مستور بود مقابل برهنه بودن، آشکارا نبودن مخفی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوشیدن
تصویر کوشیدن
جهد و تلاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوشنده
تصویر کوشنده
مجد، کوشا، ساعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشیده
تصویر نوشیده
آشامیده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
خشک شده خشکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوبیده
تصویر کوبیده
کوفته مقروع: گوشت کوبیده، زده مضروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
((دِ))
جامه به بر کرده، مستور، محجوب، پنهان، نهفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
((دِ))
خشک شده، خشکیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوشیدن
تصویر کوشیدن
((دَ))
سعی کردن، جد و جهد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوشیدن
تصویر کوشیدن
سعی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
Matted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
emmêlé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
enmarañado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
उलझा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
kusut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
พันกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
verward
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
запутанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
aggrovigliato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
emaranhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
纠结的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
splątany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
заплутаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
verfilzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
סבוך
دیکشنری فارسی به عبری