جدول جو
جدول جو

معنی پوشیده

پوشیده((دِ))
جامه به بر کرده، مستور، محجوب، پنهان، نهفته
تصویری از پوشیده
تصویر پوشیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پوشیده

پوشیده

پوشیده
جامه ببر کرده ملبس شده، مستورمحجوب، پنهاننهفته، مخفیانه بطور خفا، پوشانیدننهان کرده، مشکل مبهم، خلعت، دام صیاد، دخترزنپردگی مستوره، مسقفظسمانه دار. -11 آهسته یواش. یا پوشیده بودن، -1 جامه در برداشتن، مستور بود مقابل برهنه بودن، آشکارا نبودن مخفی بودن
فرهنگ لغت هوشیار

پوشیده

پوشیده
نهفته، پنهان، برای مِثال درد دل پوشیده بهتر تا جگر پرخون شود / به که با دشمن نمایی حال زار خویش را (سعدی۲ - ۳۱۲)، درپرده، دربر شده
پوشیده داشتن: پنهان داشتن، پنهان کردن، نهفتن
پوشیده
فرهنگ فارسی عمید