جدول جو
جدول جو

معنی دوشیده

دوشیده
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دوشیده

دوشیده

دوشیده
شیر داده شده. (ناظم الاطباء). که بدوشندش. محلوب. (یادداشت مؤلف) : خلیطه، دوشیده شدن ناقه بر شیر گوسپند. انشخاب، دوشیده شدن شیر. استعتام، درشبانگاه دوشیده شدن ناقه. عتم، دوشیده شدن شتر وقت عشاء. اعتام، دوشیده شدن شتر ماده. (منتهی الارب) ، شیرده، زن پستان بزرگ، توأمان، جعلی. (ناظم الاطباء) ، افشرده. (یادداشت مؤلف) : معصره، جایی که دوشیدۀ انگور نهند. (لغت نامۀ مقامات حریری)
لغت نامه دهخدا

دوشیزه

دوشیزه
بکر (اعم از مرد و زن)، دختر بکر جمع دوشیزگان یا دوشیزگان جنت حوران بهشتی
فرهنگ لغت هوشیار

دوسیده

دوسیده
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
دوسیده
فرهنگ لغت هوشیار

جوشیده

جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
جوشیده
فرهنگ لغت هوشیار