- کوشش
- تلاش، سعی، اهتمام، اجتهاد
معنی کوشش - جستجوی لغت در جدول جو
- کوشش
- عمل کوشیدن، سعی و جهد کردن، اجتهاد
- کوشش ((ش))
- کوشیدن، سعی
- کوشش
- تلاش، جد و جهد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
حجاب، جلد
سلیمان
ضربت
پوششی که برای در معرض دید قرار نگرفتن بخشی از صحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود، مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است
تحلب دوشش داشتن (تاج المصادر)، (نرد) آوردن دو تاس که هر یک شش خال داشته باشد جفت شش
جوش داشتن جوشیدن بجوش آمدن
حجاب، عمل پوشیدن
کسی که در کارها جدوجهد می کند
به جوش آمدن، کنایه از هیجان، گرمی، کنایه از رابطۀ محبت آمیز داشتن
پوشاندن چیزی، هر چیز که روی چیز دیگر را بپوشاند، پوشاک، لباس، چادر
ظرفی که در آن شیر گاو را می دوشیدند، ظرف ماست یا دوغ، گاودوش، گاودوشه
عمل کوبیدن کوفتن: چنان کوبش گرز و کوپال بود که دام و دد از بانگ بی هال بود
روش، طرز، گونه
ترکی مغولی آزوغه توشه علوفه و آزوقه و سیورسات: سلطان ارز روم قضای حقی را که او وقت محاصره اخلاط بمدد علوفه و کوشی نشانده بانواع مبرات و کرامات مخصوص شد
کوشک قصر کاخ: در حضر کوشه تو همچو نگار چگلی در سفر مرکب توهمچو بت کاشغری. (فرخی)
کوچک و خرد، مردم کوچک اندام قصر و هر بنای رفیع و بلند و بارگاه و سرای عالی، کاخ، بنای مرتفع و عالی کوچک، کوچک اندام. بنای مرتفع و عالی قصر کاخ: در پای کوه دماوند که پادشاه ارغون در آن موضع کوشکی ساخته است و حالیا بکوشک ارغون معروفست، قلعه حصار
جاهد، جهد کننده در کار، کوشش نماینده
ظرف دوغ و ماست
مقنی، چاه کن، کاریز کن
جد و جهد کننده، ساعی