جدول جو
جدول جو

معنی جوشش

جوشش((ش))
عمل جوشیدن، خونگرمی، مهربانی، سازش، همدمی
تصویری از جوشش
تصویر جوشش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جوشش

جوشش

جوشش
به جوش آمدن، کنایه از هیجان، گرمی، کنایه از رابطۀ محبت آمیز داشتن
جوشش
فرهنگ فارسی عمید

پوشش

پوشش
پوششی که برای در معرض دید قرار نگرفتن بخشی از صحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود، مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است
پوشش
فرهنگ اصطلاحات سینمایی

دوشش

دوشش
تحلب دوشش داشتن (تاج المصادر)، (نرد) آوردن دو تاس که هر یک شش خال داشته باشد جفت شش
فرهنگ لغت هوشیار

جوشن

جوشن
سینه، دل شب بمعنی نصفه شب خفتان، سلاحی باشد غیرزره، تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه آهن هم باشد خفتان، سلاحی باشد غیرزره، تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه آهن هم باشد
فرهنگ لغت هوشیار