معنی پوشش
- پوشش
- حجاب، جلد
واژههای مرتبط با پوشش
پوشش
- پوشش
- پوششی که برای در معرض دید قرار نگرفتن بخشی از صحنه یا دیده شدن بخش خاصی از صحنه در دوربینهای غیر دیجیتالی تعبیه می شود، مانند نمای نقطه نظر بازیگری که با دوربین به جایی نگاه می کند. این تمهیدات اکنون دردوربینهای دیجیتالی تعبیه شده است
پوشش
- پوشش
- حجاب، عمل پوشیدن
پوشش
- پوشش
- پوشاندن چیزی، هر چیز که روی چیز دیگر را بپوشاند، پوشاک، لباس، چادر
پوشش
- پوشش
- پوشیدن، جامه، لباس، پرده، حجاب، سقف خانه
پوشش
- پوشش
- Disguise, Encasement, Encompassment, Envelopment
پوشش
- پوشش
- маскировка , покрытие , охват , обертка
پوشش
- پوشش
- Verkleidung, Abdeckung, Umhüllung
پوشش
- پوشش
- маскування , покриття , охоплення , обгортання
پوشش
- پوشش
- przebranie, pokrycie, otoczenie, opakowanie
