- کوشانه (دخترانه)
- کوشا، ساعی
معنی کوشانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همچون موش مانند موشان، برای مثال همچو نخلی برنیارد شاخ ها / کرده موشانه زمین سوراخ ها (مولوی - ۶۷۴)
کورکورانه، به روش کوران، نسنجیده، کورانه
خانه، خانۀ کوچک
خانۀ زمستانی، آشیانه، لانه
خانۀ زمستانی، آشیانه، لانه
چرب و شیرین، لقمۀ چرب و شیرین، سخن شیرین و دل چسب
گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
خانه کوچک، رواق
جولاهه بافنده: نفرین کنم ز درد و فغان این زمانه را کوداد کبر و مرتبت این کوفشانه را. (شاکر بخاری رودکی)
نسنجیده نا سنجیده علی العمیاء کورانه. یا اطاعت کور کورانه. پیروی نسنجیده و بی گفتگو از کسی
گوشه: اگر مرا هزیمت دادید ترک از سیستان گیرم و بهمان گوشانه راضی شوم
سخن دلچسب و شیرین
مانند موش همچون موشان: (همچو نخلی بر نیارد شاخها کرده موشانه زمین سوراخها) (مثنوی. نیک. 4: 5)
بافنده، جولاهه، برای مثال نفرین کنم ز درد فعال زمانه را / کاو کبر داد و مرتبت این کوفشانه را (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵)
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، قسطس
در حال کوشیدن سعی کنان
اسپری
حق السکوت
حق ماموریت، حقوق
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
منسوب به دوش (شب گذشته) دیشبی
مربوط به روز، هر روزه، روز به روز
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
بجوش آورده، دارویی که آنرا در آب جوشانیده باشند و عصاره آنرا برای معالجه بمریض دهند
یکی از گیاهان تیره پروانه واران و یکی از گونه های شبدر است عوینه شبدرک از گیاهان