گوشه، کنج، زاویه، کناره، لبه، جای خلوت و آرام، قسمتی از چیزی، در موسیقی هر یک از قطعات یا آهنگ هایی که دستگاه ها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل می دهند و به دو دستۀ کلی گوشه های سازی و گوشه های آوازی تقسیم می شوند
گوشه و کمینگاه. (برهان) (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 324) : اگر مرا هزیمت دادند ترک از سیستان گیرم و به همان گوشانه راضی شوم. (تاریخ سیستان ص 412). هنوزم عشق میدارد ز نکبت در پناه ارچه خرد بر من برون آرد ز هر گوشانه غوغایی. نزاری قهستانی (از شعوری و انجمن آرا و آنندراج). وقت وقتی بی محابا گر در آتش می رویم با گلستان خلیل اللَّه ز یک کاشانه ایم دابهالارض ار جهان بر هم زند شاید که ما چون نزاری حالیا ساکن در این گوشانه ایم. نزاری (از شعوری). دلاور چارصد مرد گزین داشت به چل گوشانه ده ده در کمین داشت. نزاری (از شعوری و آنندراج)