ترشروئی کردن و کشیدن لبها را چندان که واگردد دندانها. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار ترشروئی کردن. (از اقرب الموارد). روی ترش کردن. (تاج المصادر بیهقی)
ترشروئی کردن و کشیدن لبها را چندان که واگردد دندانها. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار ترشروئی کردن. (از اقرب الموارد). روی ترش کردن. (تاج المصادر بیهقی)
صفت و گونه. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در بعضی فرهنگها با شین منقوطه نیز به نظر رسیده. (فرهنگ جهانگیری). کواسه. کواش. کواشه. و رجوع به همین کلمه هاشود، طرز و روش و قاعده و قانون. (برهان). طرز و روش و رفتار. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
صفت و گونه. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در بعضی فرهنگها با شین منقوطه نیز به نظر رسیده. (فرهنگ جهانگیری). کواسه. کواش. کواشه. و رجوع به همین کلمه هاشود، طرز و روش و قاعده و قانون. (برهان). طرز و روش و رفتار. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
طعنه و سرزنش را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف گواژ است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گواژ و گواژه شود: کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن کواژ. شمس فخری (چ صادق کیا)
طعنه و سرزنش را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف گواژ است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گواژ و گواژه شود: کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن کواژ. شمس فخری (چ صادق کیا)
تنگ را گویند و آن کوزه ای باشد سرتنگ و گردن کوتاه که مسافران با خود دارند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف کراز است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به کراز شود، چوبدستی که خر و گاو بدان برانند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). صحیح گواز است. (حاشیه برهان چ معین). و رجوع به گواز و گواره شود
تنگ را گویند و آن کوزه ای باشد سرتنگ و گردن کوتاه که مسافران با خود دارند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف کراز است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به کراز شود، چوبدستی که خر و گاو بدان برانند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). صحیح گواز است. (حاشیه برهان چ معین). و رجوع به گواز و گواره شود
جمع واژۀ کاحص. (منتهی الارب). جمع واژۀ کاحصه. (اقرب الموارد). جمع واژۀ کاحص و کاحصه. (ناظم الاطباء). - اطلال کواحص، آثار خانه محو و ناپدید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کاحص و کاحصه شود
جَمعِ واژۀ کاحص. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ کاحصه. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ کاحص و کاحصه. (ناظم الاطباء). - اطلال کواحص، آثار خانه محو و ناپدید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کاحص و کاحصه شود