جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کواژ

کواژ

کواژ
طعنه و سرزنش را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مصحف گواژ است. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گواژ و گواژه شود:
کند طبع او بحر را سرزنش
زند جود او در معادن کواژ.
شمس فخری (چ صادق کیا)
لغت نامه دهخدا

گواژ

گواژ
طعنه، سرزنش، شوخی، مزاح، برای مِثال گواژه که هستش سر انجام جنگ / یکی خوی زشت است از او دار ننگ (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۳۷۵)
گواژ
فرهنگ فارسی عمید

کلاژ

کلاژ
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، دُوبین
کلاژ
فرهنگ فارسی عمید

کواز

کواز
کوزه، ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر
کواز
فرهنگ فارسی عمید

کویژ

کویژ
زالزالَک، درخت کوچکی از تیرۀ گل سرخی با گل های سفید و شاخه های خاردار، میوۀ این درخت که شبیه ازگیل اما کوچک تر و زرد رنگ و دارای هستۀ سخت است و در اوایل پاییز می رسد، کوهَج، کُویج
کویژ
فرهنگ فارسی عمید