گدایی که هر روز در قسمتی از شهر می گردد و گدایی می کند، برای مثال شاهیم نه شهروزه لعلیم نه بهروزه / عشقیم نه سرمستی مستیم نه از سیکی (مولوی - مجمع الفرس - شهروزه)
گدایی که هر روز در قسمتی از شهر می گردد و گدایی می کند، برای مِثال شاهیم نه شهروزه لعلیم نه بهروزه / عشقیم نه سرمستی مستیم نه از سیکی (مولوی - مجمع الفرس - شهروزه)
دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و752 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام محلی کنار راه قم و طهران میان خیرآباد و عبدالله آباد و یکی از کارخانه های قند ایران در اینجاست که در سال 1310 هجری شمسی مفتوح شد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و752 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام محلی کنار راه قم و طهران میان خیرآباد و عبدالله آباد و یکی از کارخانه های قند ایران در اینجاست که در سال 1310 هجری شمسی مفتوح شد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کاریز و قنات و مجرای آب در زیرزمین. (از ناظم الاطباء). کاریز. کاهریز. قنات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون از دور یکی رابدیدی، اعلام کردی جمله در کهریزها و میان ریگ پنهان شدندی. (تاریخ غازان ص 249). رجوع به کاریز شود
کاریز و قنات و مجرای آب در زیرزمین. (از ناظم الاطباء). کاریز. کاهریز. قنات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون از دور یکی رابدیدی، اعلام کردی جمله در کهریزها و میان ریگ پنهان شدندی. (تاریخ غازان ص 249). رجوع به کاریز شود
کریجه است که خانه کوچک باشد. (برهان). کریجه. کریج. (آنندراج). کریچه. کریچ. رجوع به کریجه و کریچ شود، پر ریختن مرغان باشد. (برهان). پر ریختن مرغان شکاری که تولک نیز گویند. (یادداشت مؤلف). کریز. کریج. کریچ. کریغ. رجوع به کریز و کریج شود
کریجه است که خانه کوچک باشد. (برهان). کریجه. کریج. (آنندراج). کریچه. کریچ. رجوع به کریجه و کریچ شود، پر ریختن مرغان باشد. (برهان). پر ریختن مرغان شکاری که تولک نیز گویند. (یادداشت مؤلف). کریز. کریج. کریچ. کریغ. رجوع به کریز و کریج شود
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه