جدول جو
جدول جو

معنی کهریزه - جستجوی لغت در جدول جو

کهریزه
(کَ زِ اَیْ یو)
دهی از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 420 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
(دخترانه)
خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اهریمه
تصویر اهریمه
اهریمن، در آیین زردشتی مظهر شر و فساد و تاریکی و ناخوشی و پلیدی، راهنمای بدی، شیطان، آهرن، اهرن، آهرمن، هرماس، اهرمن، اهرامن، هریمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهروزه
تصویر شهروزه
گدایی که هر روز در قسمتی از شهر می گردد و گدایی می کند، برای مثال شاهیم نه شهروزه لعلیم نه بهروزه / عشقیم نه سرمستی مستیم نه از سیکی (مولوی - مجمع الفرس - شهروزه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهریده
تصویر شهریده
چیزی که پهن و پخش شده، ازهم پاشیده، پراکنده، پریشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
بهروز، خوشبخت، نیک بخت، نوعی بلور کبود رنگ و شفاف، برده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهریز
تصویر کهریز
کاریز، مجرای آب روان در زیر زمین، قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنبیزه
تصویر کنبیزه
کمبزه، نوعی میوه شبیه خربزۀ نارس
فرهنگ فارسی عمید
(کَ زِ مَ)
دهی از دهستان آختاچی است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 208 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ عَ)
دهی از دهستان آختاچی بوکان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 235 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
دهی از دهستان حومه بخش سلدوز است که در شهرستان ارومیه واقع است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
دهی از دهستان قراتوره است که در بخش شهرستان سنندج واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ سَ)
دهی از دهستان تورجان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 394 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کُ هَِ)
دهی از دهستان آختاچی بوکان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و 121 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و752 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام محلی کنار راه قم و طهران میان خیرآباد و عبدالله آباد و یکی از کارخانه های قند ایران در اینجاست که در سال 1310 هجری شمسی مفتوح شد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کاریز و قنات و مجرای آب در زیرزمین. (از ناظم الاطباء). کاریز. کاهریز. قنات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون از دور یکی رابدیدی، اعلام کردی جمله در کهریزها و میان ریگ پنهان شدندی. (تاریخ غازان ص 249). رجوع به کاریز شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کُ / کَ زَ / زِ)
کریجه است که خانه کوچک باشد. (برهان). کریجه. کریج. (آنندراج). کریچه. کریچ. رجوع به کریجه و کریچ شود، پر ریختن مرغان باشد. (برهان). پر ریختن مرغان شکاری که تولک نیز گویند. (یادداشت مؤلف). کریز. کریج. کریچ. کریغ. رجوع به کریز و کریج شود
لغت نامه دهخدا
(کَهْ زَ / زِ)
کاه ریزه. ریزۀ کاه. خردۀ کاه. پر کاه. پرۀ کاه. پرۀ خرد کاه:
کز وجه زمین بوس ز دیوان سرایت
که ریزه ربایند به بیجادۀ جاذب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
کاریز و قنات کوچک. (از ناظم الاطباء). رجوع به کهریز و کاریز شود
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ)
دهی از دهستان شهرویران است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 277 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
میوه کال و نارس (مانند طالبی گرمک خربزه)، یا مثل کمبزه بزمین کوبیدن، محکم بزمین کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفلیزه
تصویر کفلیزه
چمچه بزرگ سوراخ دار کفلیز: (در دیگ خرافات کفچلیزی در آینه نا کسی خیالی)، (ناصر خسرو)، بچه قورباغه، سگ ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریزگه
تصویر کریزگه
کریز گاه: (افریقیه صطبل ستوران بار گیر عموریه کریز گه باز و باز دار) (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریده
تصویر کاریده
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهریده
تصویر شهریده
از هم پاشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهریز
تصویر کهریز
مجرای آب در زیر زمین قنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افریزه
تصویر افریزه
سایبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهلیزه
تصویر دهلیزه
راه تنگ و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهریمه
تصویر آهریمه
اهریمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهروزه
تصویر بهروزه
بلور کبود شفاف کم قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریزه
تصویر آبریزه
علتی در چشم که پیوسته اشک از آن فرو ریزد، مستراح، آبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از که ریزه
تصویر که ریزه
ریزه کاه، خرده کاه، پره خرد کاه
فرهنگ لغت هوشیار
میوه کال و نارس (مانند طالبی گرمک خربزه)، یا مثل کمبزه بزمین کوبیدن، محکم بزمین کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهریز
تصویر کهریز
قنات
فرهنگ واژه فارسی سره