نان خورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند، کومه برای مثال هزار شکر که با تلخ و شور خود ای چرخ / نه ایم منتظر شهد و آبکامۀ تو (مؤمن استرآبادی - لغتنامه - آبکامه)، گندم یا جو یا نان خشک که در آب یا شیر یا ماست بخیسانند و داروهایی نیز به آن بیفزایند و بعد در آفتاب خشک کنند
نان خورشی که از شیر و ماست و بعضی چیزهای دیگر درست کنند، کومِه برای مِثال هزار شکر که با تلخ و شور خود ای چرخ / نه ایم منتظر شهد و آبکامۀ تو (مؤمن استرآبادی - لغتنامه - آبکامه)، گندم یا جو یا نان خشک که در آب یا شیر یا ماست بخیسانند و داروهایی نیز به آن بیفزایند و بعد در آفتاب خشک کنند
دارویی است که آن را به عربی افواه الطیب و ضرو خوانند و آن نوعی از درخت بلوط است و در کوهستان یمن بسیار می باشد و صمغ آن را صمغ الکمکام خوانند و بعضی گویند پوست بیخ آن درخت و بعضی دیگر گویند کمکام صمغ آن درخت است. (برهان) (آنندراج). بنه. ضرو. (فرهنگ فارسی معین). و گویند کمکام برگ درخت صمغ ضرو است که کمکام خوانند. (ابن البیطار، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برگ بطم، و بعضی گویند پوست بطم است و بعضی گویند علک بطم است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، صمغی است یا حسن لبه که شلم درخت ضرو است. (منتهی الارب). شکم درخت ضرو و یاپوست آن درخت. (ناظم الاطباء). صمغ درخت بنه. مصطکی. صمغ الکمکام. (فرهنگ فارسی معین) : صمغش را کمکام خوانند و آن... مانند لادن خوشبوی است و در عطریات بکار دارند. (نزهه القلوب)
دارویی است که آن را به عربی افواه الطیب و ضرو خوانند و آن نوعی از درخت بلوط است و در کوهستان یمن بسیار می باشد و صمغ آن را صمغ الکمکام خوانند و بعضی گویند پوست بیخ آن درخت و بعضی دیگر گویند کمکام صمغ آن درخت است. (برهان) (آنندراج). بنه. ضرو. (فرهنگ فارسی معین). و گویند کمکام برگ درخت صمغ ضرو است که کمکام خوانند. (ابن البیطار، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برگ بطم، و بعضی گویند پوست بطم است و بعضی گویند علک بطم است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، صمغی است یا حسن لبه که شلم درخت ضرو است. (منتهی الارب). شکم درخت ضرو و یاپوست آن درخت. (ناظم الاطباء). صمغ درخت بنه. مصطکی. صمغ الکمکام. (فرهنگ فارسی معین) : صمغش را کمکام خوانند و آن... مانند لادن خوشبوی است و در عطریات بکار دارند. (نزهه القلوب)
مکاتمه و مکاتمت در فارسی: نیک پوشاندن، راز پوشی نیک پوشاندن، سر خود را از کسی پنهان داشتن: (... گستاخ بمکالمت در آمد بی تحاشی و مکاتمت هر آنچ التماس بود و در لباس خضوع... عرض داد) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 172)
مکاتمه و مکاتمت در فارسی: نیک پوشاندن، راز پوشی نیک پوشاندن، سر خود را از کسی پنهان داشتن: (... گستاخ بمکالمت در آمد بی تحاشی و مکاتمت هر آنچ التماس بود و در لباس خضوع... عرض داد) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 172)