جدول جو
جدول جو

معنی مهکامه

مهکامه(دخترانه)
دارای کام و آرزویی چون ماه روشن و پیدا
تصویری از مهکامه
تصویر مهکامه
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با مهکامه

مهامه

مهامه
جمع مهمه، مهمهه، بیابان های خشک، دشت های ویران و خالی
مهامه
فرهنگ فارسی معین

مهامه

مهامه
مَهُمَّه ها، بیابان ها، دشتهای بی آب و علف، جمعِ واژۀ مَهُمَّه
مهامه
فرهنگ فارسی عمید

مکامه

مکامه
از ’ک وم’، زن گائیده. (منتهی الارب) (آنندراج). منکوحه و زن نکاح کرده شده. (ناظم الاطباء). زن منکوحه، و برخلاف قیاس ساخته شده. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مهامه

مهامه
جَمعِ واژۀ مَهْمَه ْ. دشتهای دوردست و زمینهای خالی و ویران. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) :
تا راه توان یافت به دریا ز ستاره
تا دور توان گشت به توشه ز مهامه.
منوچهری.
عادت روزگار... همین است که... یاران مشفق را در مهامه اشتیاق درد فراق چشاند. (سندبادنامه). اصحاب او بسیار در قید اسار افتادند و دیگران در مهامه و فیافی افتان و خیزان. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا