جدول جو
جدول جو

معنی کلوتک - جستجوی لغت در جدول جو

کلوتک
چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند کدنگ
تصویری از کلوتک
تصویر کلوتک
فرهنگ لغت هوشیار
کلوتک
((کُ یا کَ تَ))
چوبی باشد که گازران و دقاقان جامه را بدان دقاقی کنند، کدنگ
تصویری از کلوتک
تصویر کلوتک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلوتک
تصویر بلوتک
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوک، تلوک
فرهنگ فارسی عمید
کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویه آنرا پر پنبه کنند و آنرا کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوشهای آنرا در زیر چانه بندند: (صوفی شدی زخوف سیه شد لباس تو چون صوفیان کلوته بسر بر عقیق رنگ)، (سوزنی)، روپاکی مانند دام که دختر کان بر سر گذارند شبکه
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ تَ یا تِ))
کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویه آن را بر پنبه کنند و آن را کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوش های آن را در زیر چانه بندند، روپاکی مانند دام که دخترگان بر سر گذارند، شبکه
فرهنگ فارسی معین
کلاهی که لای آن آستر و رویۀ آن پنبه دوخته باشند و روی گوش ها را بپوشاند، کلاه گوشی
فرهنگ فارسی عمید
چوبدستی، عصا ترکی کتک بنگرید به کتک چوبدستی عصا: بعضی را بچوب و کوتک تادیب نموده و پاشا را از آن جهل و بد مستی ملامت کرده، دسته هاون، چوب گازران، ضرب (مطلق) زدن (چه با چوب و چه غیر آن) کتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوک
تصویر کلوک
((کُ))
پسر کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلوک
تصویر کلوک
بی حیا، گستاخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوتک
تصویر کوتک
((تَ))
چوبدستی، عصا، دسته هاون، چوب گازران، ضرب (مطلق) زدن (چه با چوب و چه غیر آن)، کتک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلوک
تصویر کلوک
سفال، پاره آجر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوک
تصویر کلوک
بی شرم، بی ادب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوک
تصویر کلوک
پسر کوچک و نوجوان، برای مثال تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو / تا مرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک (عسجدی - ۴۶)
فرهنگ فارسی عمید