جدول جو
جدول جو

معنی کوتک

کوتک((تَ))
چوبدستی، عصا، دسته هاون، چوب گازران، ضرب (مطلق) زدن (چه با چوب و چه غیر آن)، کتک
تصویری از کوتک
تصویر کوتک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کوتک

کوتک

کوتک
چوبدستی، عصا ترکی کتک بنگرید به کتک چوبدستی عصا: بعضی را بچوب و کوتک تادیب نموده و پاشا را از آن جهل و بد مستی ملامت کرده، دسته هاون، چوب گازران، ضرب (مطلق) زدن (چه با چوب و چه غیر آن) کتک
فرهنگ لغت هوشیار

کوتک

کوتک
کُتَک. چوبدستی. عصا. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : بعضی را به چوب و کوتک تأدیب نموده و پاشا را از آن جهل و بدمستی ملامت کرده. (عالم آرا ص 776 از فرهنگ فارسی معین) ، دستۀ هاون. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، چوب گازران. (فرهنگ فارسی معین) ، با چوب زدن. (ناظم الاطباء). ضرب (مطلق). زدن (چه با چوب و چه غیر آن). کتک. (فرهنگ فارسی معین) : چند نفر از مستحفظین لشکر را گوش وبینی بریده، سرداران سنگر را هم تعزیر نموده کوتک بسیاری زده... (تاریخ گلستانه). و رجوع به کتک شود
لغت نامه دهخدا

کوتک

کوتک
دهی از دهستان رودبار است که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

کوچک

کوچک
دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی
کوچک
فرهنگ نامهای ایرانی