کودک بود امرد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). پسر امرد را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). امرد بی حیا که کنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) : تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو تامرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک. عسجدی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). منم کلوک خرافشار و کنگ خشک سپوز حرام زاده و قلاش و رند عالم سوز. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). ز کلوکان پیشی و پشتی متهم نی به اینی و آنی. سوزنی. ز بهر جماع خران خر کلوکان خرامان به خانه بری پاده پاده. سوزنی