کودک بود امرد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). پسر امرد را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). امرد بی حیا که کنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) : تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو تامرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک. عسجدی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). منم کلوک خرافشار و کنگ خشک سپوز حرام زاده و قلاش و رند عالم سوز. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). ز کلوکان پیشی و پشتی متهم نی به اینی و آنی. سوزنی. ز بهر جماع خران خر کلوکان خرامان به خانه بری پاده پاده. سوزنی
کودک بود امرد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). پسر امرد را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). امرد بی حیا که کنگ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) : تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو تامرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک. عسجدی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 303). منم کلوک خرافشار و کنگ خشک سپوز حرام زاده و قلاش و رند عالم سوز. سوزنی (از فرهنگ رشیدی). ز کلوکان پیشی و پشتی متهم نی به اینی و آنی. سوزنی. ز بهر جماع خران خر کلوکان خرامان به خانه بری پاده پاده. سوزنی
شاید ازکلمه کلوخ، در اصطلاح بنایان نیمۀ چارکه. ثمن آجر. نصف چارکه. و شصتی نصف کلوک و بند، نصف شصتی و بند پولی، بند بسیار نازک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قسمتی است معادل یک هشتم آجر، نیم یک را نیمه و ربعآن (نصف نیمه) را چارکه و یک هشتم آن (نصف چارکه) را کلوک نامند. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
شاید ازکلمه کلوخ، در اصطلاح بنایان نیمۀ چارکه. ثمن آجر. نصف چارکه. و شصتی نصف کلوک و بند، نصف شصتی و بند پولی، بند بسیار نازک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قسمتی است معادل یک هشتم آجر، نیم یک را نیمه و ربعآن (نصف نیمه) را چارکه و یک هشتم آن (نصف چارکه) را کلوک نامند. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
رفتار، روش، در پیش گرفتن راهی و در آن راه رفتن، در آمدن در جایی، سازش، در تصوف سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شب زنده داری و ترک شهوات است
رفتار، روش، در پیش گرفتن راهی و در آن راه رفتن، در آمدن در جایی، سازش، در تصوف سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شب زنده داری و ترک شهوات است
سیاتیک، بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
سیاتیک، بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
توده، دسته ناحیه ای شامل چند ده، دهستان، ولایت قطعات مکعبی سیمانی یا سنگی که در کارهای ساختمانی به کار می رود، ساختمانی شامل چندین واحد مسکونی مستقل معمولاً با یک ورودی، مجموعه ای از ساختمان ها که هیچ فاصله ای بین آن ها نیست و به وسیلۀ خیابان های مختلف شهر محصور شده اند، در علوم سیاسی مجموعه ای از چند کشور متحد که دارای یک مرام و یک روش سیاسی باشند مثلاً بلوک شرق تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوتک، تلوک
توده، دسته ناحیه ای شامل چند ده، دهستان، ولایت قطعات مکعبی سیمانی یا سنگی که در کارهای ساختمانی به کار می رود، ساختمانی شامل چندین واحد مسکونی مستقل معمولاً با یک ورودی، مجموعه ای از ساختمان ها که هیچ فاصله ای بین آن ها نیست و به وسیلۀ خیابان های مختلف شهر محصور شده اند، در علوم سیاسی مجموعه ای از چند کشور متحد که دارای یک مرام و یک روش سیاسی باشند مثلاً بلوک شرق تَکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بَکوک، بُلوتَک، تُلوک
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
پرنده ای آبی رنگ به اندازۀ باشه کبوتر فاخته، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، ورقا، کوکو، کالنجه، صلصل
پرنده ای آبی رنگ به اندازۀ باشه کبوتر فاختِه، پرنده ای خاکی رنگ، کوچکتر از کبوتر با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج و سستی اعضا مفید است، وَرقا، کوکو، کالَنجِه، صُلصُل
مرضی است کهنکو عرق النسا: (از درد کجوک آنکه گردد محزون تا دم بدمش الم نگردد افزون . {} خلطی که سبب شد این عارضه را باید که کند از بدن خود بیرون) (یوسفی طبیب)
مرضی است کهنکو عرق النسا: (از درد کجوک آنکه گردد محزون تا دم بدمش الم نگردد افزون . {} خلطی که سبب شد این عارضه را باید که کند از بدن خود بیرون) (یوسفی طبیب)
مرغی است کبود رنگ بمقدار باشه. گویند که با هم جنس خود جفت نشود (برهان) توضیح پرنده مذکور فاخته است که هم کبود است و هم بمقدار باشه و چون تخم خود را در نه پرندگان دیگر میگذارد و در حقیقت پرندگان دیگر نوزاد او را پرورش دهند بدین جهت بنظر می آمده است که پرنده مذکور با همجنس خود جفت نمیشود
مرغی است کبود رنگ بمقدار باشه. گویند که با هم جنس خود جفت نشود (برهان) توضیح پرنده مذکور فاخته است که هم کبود است و هم بمقدار باشه و چون تخم خود را در نه پرندگان دیگر میگذارد و در حقیقت پرندگان دیگر نوزاد او را پرورش دهند بدین جهت بنظر می آمده است که پرنده مذکور با همجنس خود جفت نمیشود
را سپردن، پای سیر کردن جای را ورش بریش روش، رفتار رفتن در راهی، درآمدن در جایی، روش رفتار، طی مدارج خاص که سالک باید آنها را طی کند تا به مقام وصل و فنا برسد. از جمله این مدارج توبت و مجاهدت و خلوت و غزلت و ورع و صمت و رجا و غیره است
را سپردن، پای سیر کردن جای را ورش بریش روش، رفتار رفتن در راهی، درآمدن در جایی، روش رفتار، طی مدارج خاص که سالک باید آنها را طی کند تا به مقام وصل و فنا برسد. از جمله این مدارج توبت و مجاهدت و خلوت و غزلت و ورع و صمت و رجا و غیره است
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد