جدول جو
جدول جو

معنی کفتر - جستجوی لغت در جدول جو

کفتر
(کَ تَ)
کبوتر را گویند وبه عربی حمام خوانند. (برهان). کبتر. (یادداشت مؤلف). کپتر. کوتر. (انجمن آرا) (آنندراج) :
چو سرما شود سخت لاغر شوند
به آواز مانند کفتر شوند.
فردوسی (از انجمن آرا).
- کفترباز، کبوترباز. آنکه کبوتر نگه دارد و قسمتی از اوقات خود را به بازی با آنها یا در تیمار داشت آنها بگذراند.
- کفتربازی، بازی با کبوتر. عمل کفترباز.
- کفترخان، کبوترخان. (یادداشت مؤلف). کبوترخانه
لغت نامه دهخدا
کفتر
شهرکی است بر کوه بارجان به کرمان و هرچه از کوه بارجان افتد بدین شهرک و دهک (شهرکی دیگر) افتد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 128)
لغت نامه دهخدا
کفتر
کبوتر
تصویری از کفتر
تصویر کفتر
فرهنگ لغت هوشیار
کفتر
((کَ تَ))
کبوتر
تصویری از کفتر
تصویر کفتر
فرهنگ فارسی معین
کفتر
حمام، حمامه، کبوتر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کفتر
کبوتر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمتر
تصویر کمتر
به مقدار یا تعداد اندک تر از دیگری، کنایه از کوچک ترین، اندک ترین مثلاً کمتر توجهی به من نکرد، کنایه از بی ارزش تر، پست تر، به ندرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفور
تصویر کفور
کافر، ناگرونده، ناسپاس، حق ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دفتر
تصویر دفتر
دستۀ کاغذ ته دوزی شده به شکل کتاب که در آن مطالب و اشعار یا حساب ها را بنویسند، کتابچه، جزوه، کنایه از اتاق کار، محل جمع آوری نامه ها، کنایه از جایی که منشیان و دبیران در آنجا نامه ها را بنویسند
دفتر جز جمع: دفتری که در آن نتیجۀ ارزیابی مالیاتی ناحیه ای را می نوشتند
دفتر روزنامه: دفتری که بازرگان و سوداگر داد و ستد روزانۀ خود را در آن می نویسد
دفتر کل: دفتری که قرض و طلب یک تجارت خانه یا بنگاه در آن نوشته می شود
دفتر نماینده: اندیکاتور، دفتری که خلاصۀ نامه های رسیده و فرستادۀ یک اداره یا بنگاه در آن نوشته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کستر
تصویر کستر
نوعی خار که برای سوزاندن به کار می رود، خار سیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفتار
تصویر کفتار
پستانداری گوشت خوار شبیه سگ که دست هایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، عرجا، ضبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبتر
تصویر کبتر
کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفور
تصویر کفور
ناگرویدن، ناسپاسی کردن، بی ایمانی، ناسپاسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفتن
تصویر کفتن
شکافتن، ترکاندن، ترکیدن، شکافته شدن، برای مثال چو زد تیغ بر فرق آن نامدار / سرش کفت از آن زخم همچون انار (دقیقی - ۱۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفته
تصویر کفته
ترکیده، شکافته شده، از هم باز شده، برای مثال کفیدش دل از غم چو یک کفته نار / کفیده شود سنگ تیمارخوار (رودکی۱ - ۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
کوچک تر، خردتر، اندک تر
فرهنگ فارسی عمید
(کَ تَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان شیراز که 304 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
شانه و دفتین جولاهگان و بافندگان. (برهان) (آنندراج). شانه و دفتین جولاهگان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کفار
تصویر کفار
ناسپاس و ناگرونده جمع کافر، ناگروندگان، ناسپاسان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کوفته کوفته خوردنی از هم باز کرده شکافته، از هم باز شده: (بنار کفته سپر دست معدن نرگس بسیب رنگین دادست مسکن نسرین)، یا کفته نار. نار کفته انار شکافته و واشده: (کفیدش دل از غم چو آن کفته نار کفیده شود سنگ تیمار خوار)، (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعتر
تصویر کعتر
سهره از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمتر
تصویر کمتر
اندک تر، اقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتار
تصویر کفتار
جانوری است صحرائی و درنده شبیه سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
کوچکتر، خردتر
فرهنگ لغت هوشیار
(کفت کفد خواهد کفت بکف کفنده کفته) از هم باز کردن شکافتن ترکانیدن، از هم باز شدن شکافته شدن: (جوهر آتشی است بعد از هفت که از او دل بخست و زهره بکفت)، (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفور
تصویر کفور
حق ناشناس و ناگرونده، کافر، ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفتر
تصویر دفتر
نامه های فراهم آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفتری
تصویر کفتری
شانه و دفتین جولاهگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دفتر
تصویر دفتر
((دَ تَ))
دسته کاغذ سفید ته دوزی شده به شکل کتاب که در آن مطلب نویسند، جایی که در آن کارهای اداری یا بازرگانی انجام گیرد، جزوه، کتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاتر
تصویر کاتر
((تِ))
تیغ دسته دار بسیار تیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبتر
تصویر کبتر
((کَ تَ))
کبوتر، کفتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفور
تصویر کفور
((کُ))
ناسپاسی، حق شناسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهتر
تصویر کهتر
حقیر
فرهنگ واژه فارسی سره