جدول جو
جدول جو

معنی کفاشی - جستجوی لغت در جدول جو

کفاشی
ساخته فارسی گویان از کفش پارسی کفشگری عمل و شغل کفاش کفشدوز ی، دکان و مغازه کفاش
فرهنگ لغت هوشیار
کفاشی
کفشگری
تصویری از کفاشی
تصویر کفاشی
فرهنگ واژه فارسی سره
کفاشی
ارسی دوزی، کفش دوزی، کفش سازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاشی
تصویر کاشی
تهیه شده در کاشان، مربوط به کاشان، از مردم کاشان
ویژگی هر نوع ظرف پخته شده و لعاب دار، آجر یا خشت لعاب دار و پخته شده
کنایه از پلاک، شماره
کاشی معرق: نوعی کاشی که از تکه های ریز ریز به اشکال گوناگون و نقش های مختلف می سازند و در کنار هم قرار می دهند، کاشی موزاییک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفایی
تصویر کفایی
مربوط به کفایت مثلاً واجب کفایی
فرهنگ فارسی عمید
(کَلْ لا)
قلاشی. (ناظم الاطباء). پول درآوردن از کسان با سماجت. و با کردن صرف می شود. عمل کلاشی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلاش شود
لغت نامه دهخدا
مردمی کاشی مردمزاده است و بد آدمی نیست، بیت زیر را در بیان رام ساختن خواجه زادۀ خود بوسیلۀ اظهار واسوختگی خوب گفته است:
کردم از حیلۀ وارستگیش رام بخود
ساعتی صبر کن ای دل که طپیدن زود است،
(از ترجمه تذکرۀ مجمع الخواص ص 310)
لغت نامه دهخدا
منسوب به کاشان که شهری است درایران، (غیاث)، منسوب به شهر کاشان را کاشی گویند وکاشانی صحیح است، قاسانی معرب آن است، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
با یای مجهول، مخفف کاشکی، (جهانگیری) (برهان)، ایکاش:
کنون در دست ماند از دوست یادی
که کاشی هرگز از مادر نزادی،
نزاری قهستانی (از جهانگیری)،
ز خط گوهرافشان تو باری
مرا کاشی که بودی یادگاری،
نزاری قهستانی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
در فارسی بدون یاء (فاش) به کار میرود، اما در عربی لام الفعل فقط در حالت نکره حذف میشود، رجوع به فاش شود
لغت نامه دهخدا
کاچی، (برهان) (ناظم الاطباء)، نوعی از خشت تنک باشد که نقاشی کنند و آبگینۀ ساییده بر روی آن بمالند و بپزند چنانکه شبیه به چینی شود، (برهان) (آنندراج)، آوندی است معروف که مثل ظرف چینی در ایران عموماً و در کاشان و خراسان خصوصاًبسیار خوب و عمده میسازند، (آنندراج)، آجر که بر روی آن لعابی داده باشند،
- کاشیهای معرق، کاشی های غاز مغازی، قسمی آجر و ظرف لعابدار که بیشتر بر آن نقوش رسم کنند، آجر شیشه اندوده:
کاشی و آجرت بهر خورده
مال قارون بدم فروبرده،
اوحدی (از جهانگیری ج 1 ص 438)،
گرچه کاشی است خانه یا چینی
دل بگیرد چو بیش بنشینی،
اوحدی (از جهانگیری)،
، پلاک، شمارۀ خانه و دکان و جز آن که شهرداری نصب کند
لغت نامه دهخدا
غریبی کاشی شاعر قدیمی است و در خدمت خانی احمد پادشاه سمت ملک الشعرائی دارد، این غزل مولانا لسانی را که گفته است:
منم زان خوی نازک آستین بر چشم تر مانده
ز مژگان تا جگر صد پرده خون بر یکدگر مانده،
چنین تتبع کرده بود:
تو از من فارغ و من بی تو هر سو در بدرمانده
ز خواری بر سر دون همتان بی پا و سرمانده،
(ترجمه تذکرۀ مجمع الخواص ص 227)
حیاتی کاشی صادقی کتابدار نویسد:حقیر وی را ندیده ام ولی این بیتش خیلی مشهور است:
کوی یاراست از اینجا بتکبر مگذر
سر بنه سجده گه گبر و مسلمان اینجاست،
(ترجمه تذکرۀ مجمع الخواص ص 240)
لغت نامه دهخدا
(کُ کِ)
نام قلعه ای است در جبال مشرق موصل و آن را در قدیم اردمشت می گفتند. (از معجم البلدان). در قاموس الاعلام ترکی کواش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در قلعۀ جوانرود، ترخان آباد، باباخانی، زهاب، ماکوان و شهرزور کرمانشاهان سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59)
لغت نامه دهخدا
(کُفْ فا ری ی)
بزرگ گوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
منسوب به کفایت. کفایی. (از فرهنگ فارسی معین).
- واجب کفائی، (در اصطلاح فقه) امری واجب که چون یک یا چند تن آن را انجام دهند اجرای آن از عهدۀ دیگران ساقط شود. مانند نماز میت و جهاد. مقابل واجب عینی مانند نماز و زکوه و روزه و جز آنها. (از یادداشت مؤلف). ورجوع به واجب شود
لغت نامه دهخدا
(کَفْ فا)
کفشدوز و کفش فروش. (ناظم الاطباء). اسکاف. کفشگر. حذاء. ارسی دوز. لالکایی. (یادداشت مؤلف). کفاش بر وزن صراف کلمه ای است که از مادۀ فارسی بر وزن عربی ساخته اند. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، سال اول شمارۀ 10 ص 34)
لغت نامه دهخدا
حسن آملی المولد و المنشاء کاشانی الاصل امامی المذهب کاشی اللقب و گاهی به احسن المتکلمین ملقب از افاضل شعرای قرن هفتم هجرت و یا خود اوائل قرن هشتم را نیز دیده، شاعری است ماهر و متقی و جلیل القدر و عظیم الشأن و معاصر علامۀ حلی متوفی به سال 726 ه، ق، و در محبت خانوادۀ رسالت
قلباً و لساناً قدمی ثابت و قلبی راسخ داشته و مدایح بسیاری درحق ایشان گفته و بجز مدیحۀ ایشان اصلاً شعری نگفته و پیرامون مدح اکابر وقت خود نگردیده و از آثار قلمی اوست:
1 - الانشاء که بر علم و ادب و شعر و حکمت مشتمل است، 2 - هفت بند که هفت قصیده بزبان فارسی در مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) گفته و از ابیات آن است:
شمار جود تو برناید ار شود بمثل
سپهر کیل و قضا عامل و قدر کیال
ستارگان فلک سر بسر فرو ریزند
اگر برند ز دیوان هیبت تو مثال
خرد ز رفعت قدر تو قاصر است که نیست،
بقدر قدر تو اندازۀ قبای مقال،
و از تذکرۀ دولتشاهی نقل است که ملاحسن کاشی بعد از زیارت مکه و مدینه به زیارت حضرت امیر المؤمنین (ع) مشرف شده و در محاذی باب حرم ایستاده و قصیدۀ خود را فروخواند که مطلع آن این است:
ای بدور آفرینش پیشوای اهل دین
وی ز عزت مادح بازوی تو روح الامین،
پس در همان شب آن حضرت را در خواب دید که بدو فرمودکه از راه دور آمده ای و در عهدۀ ما دو حق داری یکی حق مهمانی و یکی هم حق صلۀ شعر اکنون به بصره رفته و به تاجری مسعود بن افلح نامی که در آنجا است سلام ما را رسانده و بگو که در سفر بحر عمان که کشتی تو مشرف به غرق بوده هزار دینار (معادل هزار اشرفی طلای هیجده نخودی) برای ما نذر کردی که کشتی و متاع آن بسلامتی به ساحل نجات برسد اکنون آن نذر را وفا کن و بعد از این جمله فرمود که آن هزار دینار را گرفته و در ضروریات خود صرف کن پس ملاحسن از خواب بیدار شده و به بصره رفته و پیغام آن حضرت را به همان تاجر رسانده پس تاجر از کثرت فرح نزدیک بحال غشوه شده و سوگند خورد که آن قضیه را به کسی نگفته بوده است فی الحال آن هزار دینار تسلیم ملاحسن کاشی نموده و به شکرانۀ آن نعمت عظمی خلعتی فاخر هم علاوه کرده و ولیمه ای بسزا به فقرا داد باری کاشی را حکایات طریفه ای است که در رسوخ او در عقیدۀ امامیه و تبری او از منافقین برهانی قاطع هستند و در زمان سلطان محمد خدابنده به سلطانیه رفته و از شعرای مجلس عالی وی بوده و هم در آنجا وفات کرده و در سمت قبلۀ آن شهر مدفون و مزار اهالی آن دیار است و با موافق آنچه در ذریعه از سید حسن صدر نقل کرده قبر کاشی بنابر مشهور در بلدۀ کاظمین درحجرۀ شبکه داری است که به بازار کهنه باز شده و نزدیک مقبره ای است که بنام سید مرتضی مشهور است و در سال 353 هجری قمری آن بازار خراب و آن حجره ملحق به جاده گردیده است، (از ریحانه الادب ج 3 صص 347 - 348)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
آجر لعابدار ساده یا نقاشی شده را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفاش
تصویر کفاش
کفشدوز و کفش فروش
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کفایت. یا واجب کفائی. امری واجب که چون یک تن آنرا انجام دهد اجرای آن از عهده دیگران ساقط شود مقابل واجب عینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفائی
تصویر کفائی
منسوب به کفایت، کفایی، واجب کفایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاشی
تصویر کلاشی
از ریشه ترکی کلاهبرداری، اییاری زرنگی، لوندی، میخوارگی، تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفایی
تصویر کفایی
((کِ))
منسوب به کفایت
واجب کفایی: امری واجب که چون یک تن آن را انجام دهد، اجرای آن از عهده دیگران ساقط شود، مقابل واجب عینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاشی
تصویر کاشی
((~. گَ))
کاچی، آجر لعاب دار ساده یا نقاشی شده، اهل شهر کاشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفاش
تصویر کفاش
((کَ فّ))
آن که کفش دوزد و فروشد، کفشدوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفاش
تصویر کفاش
کفشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
ارسی دوز، کفش دوز، کفشگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر در خواب دیدید که مقداری کاشی منقش داریدمالی گران صاحب خواهید شد. چنانچه ببینید تعدادی کاشی در بغل دارید که نمی توانید روی دست های خویش آن را حفظ کنید مالی است که قادر به نگهداری آن نیستید و موجب زحمت شما می شود. اگر در خواب ببینید که تعدادی کاشی به شما می دهند میراثی به شما خواهد رسید مخصوصا اگر در عالم خواب ببینید که کاشی ها کهنه و مصرف شده و از دیوار و زمین کنده هستند. اگر کاشی ها نو و مصرف ناشده باشند سودی است که عایدتان می گردد. اگر ببینید دیواری کاشی کاری بوده و کاشی های آن کنده شده و آن دیوار و آن محل به شما تعلق دارد به مال شما دست درازی می شود و به آبرویتان لطمه وارد می آورند. اگر ببینید تعدادی کاشی دارید و می خواهید زمین یا دیواری را کاشی کنید زیانی را جبران می کنید و چنانچه آن محل به شما تعلق داشته باشد جبران مافات می کنید. اگر در خواب ببینید جائی یک کاشی کنده شده و شما دیگری جای آن می نهید تاوان خواهید داد. اگر در خواب ببینید جائی یک کاشی کنده شده و یک کاشی نا هم رنگ به جای آن نصب کرده اند به شما دروغ می گویند یا اتهام می زنند یا زیان مالی وارد می آورند که اثر آن مثل کاشی ناهم رنگ باقی می ماند و مشخص است. کاشی چون شیئی ارزنده است مال گران تعبیر می شود و چون اثری است هنری و دیر پا که عمری طولانی دارد و مالی است که اگر به دست آید برای به دست آورنده خود باقی می ماند. در این حالت هم فقدانش دشوار است و هم نقصانش را به گرانی و زحمت باید جبران کرد. از طرف دیگر کهنگی آن به میراث تعبیر می شود. روی هم رفته دیدن کاشی در خواب نیک است و این نوع رویاها را هر چه خود به فال نیک بگیریم اثر روانی بهتری دارد که به مقاومت ما می افزاید. منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ جامع تعبیر خواب