جدول جو
جدول جو

معنی کاشی

کاشی
کاچی، (برهان) (ناظم الاطباء)، نوعی از خشت تنک باشد که نقاشی کنند و آبگینۀ ساییده بر روی آن بمالند و بپزند چنانکه شبیه به چینی شود، (برهان) (آنندراج)، آوندی است معروف که مثل ظرف چینی در ایران عموماً و در کاشان و خراسان خصوصاًبسیار خوب و عمده میسازند، (آنندراج)، آجر که بر روی آن لعابی داده باشند،
- کاشیهای معرق، کاشی های غاز مغازی، قسمی آجر و ظرف لعابدار که بیشتر بر آن نقوش رسم کنند، آجر شیشه اندوده:
کاشی و آجرت بهر خورده
مال قارون بدم فروبرده،
اوحدی (از جهانگیری ج 1 ص 438)،
گرچه کاشی است خانه یا چینی
دل بگیرد چو بیش بنشینی،
اوحدی (از جهانگیری)،
، پلاک، شمارۀ خانه و دکان و جز آن که شهرداری نصب کند
لغت نامه دهخدا