غریبی کاشی شاعر قدیمی است و در خدمت خانی احمد پادشاه سمت ملک الشعرائی دارد، این غزل مولانا لسانی را که گفته است: منم زان خوی نازک آستین بر چشم تر مانده ز مژگان تا جگر صد پرده خون بر یکدگر مانده، چنین تتبع کرده بود: تو از من فارغ و من بی تو هر سو در بدرمانده ز خواری بر سر دون همتان بی پا و سرمانده، (ترجمه تذکرۀ مجمع الخواص ص 227) حیاتی کاشی صادقی کتابدار نویسد:حقیر وی را ندیده ام ولی این بیتش خیلی مشهور است: کوی یاراست از اینجا بتکبر مگذر سر بنه سجده گه گبر و مسلمان اینجاست، (ترجمه تذکرۀ مجمع الخواص ص 240)