جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کفاشی

کفاشی

کفاشی
ساخته فارسی گویان از کفش پارسی کفشگری عمل و شغل کفاش کفشدوز ی، دکان و مغازه کفاش
فرهنگ لغت هوشیار

کلاشی

کلاشی
از ریشه ترکی کلاهبرداری، اییاری زرنگی، لوندی، میخوارگی، تهیدستی
کلاشی
فرهنگ لغت هوشیار

کفایی

کفایی
منسوب به کفایت. یا واجب کفائی. امری واجب که چون یک تن آنرا انجام دهد اجرای آن از عهده دیگران ساقط شود مقابل واجب عینی
فرهنگ لغت هوشیار

کفایی

کفایی
منسوب به کفایت
واجب کفایی: امری واجب که چون یک تن آن را انجام دهد، اجرای آن از عهده دیگران ساقط شود، مقابل واجب عینی
کفایی
فرهنگ فارسی معین

کفائی

کفائی
منسوب به کفایت. کفایی. (از فرهنگ فارسی معین).
- واجب کفائی، (در اصطلاح فقه) امری واجب که چون یک یا چند تن آن را انجام دهند اجرای آن از عهدۀ دیگران ساقط شود. مانند نماز میت و جهاد. مقابل واجب عینی مانند نماز و زکوه و روزه و جز آنها. (از یادداشت مؤلف). ورجوع به واجب شود
لغت نامه دهخدا

کفاری

کفاری
بزرگ گوش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا