- کشنی
- پارسی تازی گشته کشنج کشنگ از گیاهان کشنج یربوز، دارو یی است که آنرا شش پنجه گویند بقله یمانیه
معنی کشنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته گشنیز، گل لاجوردی بالنگو
گشنیز، گیاهی یک ساله با گل های سفید چتری و دانه های خوش بو که خام و پختۀ آن خورده می شود
ماده معدنی، معدنی
چیزی که باندازه چشیدن باشد آن قدر از خوراک که برای مزه کردن بجشند مزه، مقداری اندک ترشی مانند آب غوره سرکه و رب انار که بخوراک زنند، کلاهک فلزی که در ته مقداری اندک ماده قابل انفجار تعبیه شده و آنرا در ته فشنگ یا در تفنگهای سر پر برای آتش کردن تفنگ بکار برند، نمودار نمونه، مزه. یا چاشنی دل. سخنان لطیف و دلکش
زن فاجره، زن فاحشه
جفت گیری، جفت شدن حیوان نر و ماده، گرد درخت خرمای نر را به درخت خرمای ماده زدن برای بارور شدن آن
کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، تلخک، تلخ جوک، تلخ جکوک، انگوپا، انوپا، هندبید، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند
خودفروش، روسپی، خودنما، خودستا، لاف زن
مربوط به کان، معدنی، استخراج شده از معدن، در علم زمین شناسی مادۀ طبیعی با ترکیبات شیمیایی و خواص فیزیکی معیّن
سرزمینی که جمعی از مردم دیگر به آنجا کوچ کرده باشند، مستعمره، مهاجرنشین، در پزشکی مجموعه ای شامل میلیون ها باکتری که محصول تکثیر چند باکتری است و ممکن است با چشم دیده شود
از وسایل نقلیه ای که روی آب حرکت می کند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی و مسافربری، کشتی نوح مثلاً کنایه از وسیلۀ نجات دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد
گیاهی است علفی و پایا از از تیره مرکباء که در حقیقت سر دسته این تیره است. ارتفاعش بین 50 سانتیمتر تا 1 متر است و آن بر اثر کشت های متوالی تا 2 متر نیز میرسد. ریشه این گیاه دراز 5، 0 الی 1 متر و بقطر یک انگشت و رنگش قهو ه یی است. گیاه مزبور قابل انعطاف است. ساقه اش خشن و برگهایش پوشیده از کرک میباشد. برگهای قاعده این گیاه دارای بریدگیهای مشخص ولی برگهای فوقانیش معمولا کوچک و نوک تیز و تقریبا ساقه آغوش است. گلهایش که در فاصله ماههای تیر و مرداد ظاهر میشوند برنگ آبی زیبا و گاهی گلی یا سفید رنگ و طبق گل مسطح است. جام گل منحصرا مرکب از گلهای زبانه یی است. این گیاه در اراضی بایر و کنار جاده ها و چمنزار ها میروید و کشت آن نیز مواظبت و دقت لازم ندارد. قسمت مورد استفاده گیاه مذکور برگ تازه و ریشه خشک شده آن است. ریشه کاسنی شامل مواد لعابی و اینولین و قندهای مختلف دیگر از قبیل گلوکز و سوولز و ساکارز است و بمقدار جزوی تانن نیز دارد. بعلاوه دارای یک آلکالوئید بنام شیکورین و مقداری نیترات پتاسیم است. کاسنی در تداوی بعنوان مقوی عمومی و مقوی معده و تصفیه کننده خون و مدروملین و تب بر استعمال میشود. برگهای این گیاه بسیار تلخ است و بعنوان تقویت دهنده دستگاه هضم در بیمارانی که از تبهای نوبه یی برخاسته اند توصیه میشود. درایران معمولا برگهای کاسنی را میجوشانند و پس از تقطیر آنرا بنام عرق کاسنی مورد استفاده قرار میدهند و بعلاوه ریشه و برگها و ساقه های خشک شده و نرم شده آنرا با قهوه مخلوط و مصرف میکنند. این گیاه در اکثر نقاط بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران بفراوانی میروید و بطور مختلف مصرف میشود هندبا انطوبیا شکوریه سرس کاسنی تلخ سیکوریا هندبه کسناج کونه یک چیپوتیپایی شکوریا امیرون آجی مارول سریس شریش سکوثا کاسنی دشتی ارحل کاسنی بیابانی کاسنی وحشی. یا تیره کاسنی. منظور تیره مرکبان است که کاسنی سر دسته آنهااست. یا چکیده کاسنی. مایع کم و بیش لزج و غلیظی که از جوشاندن ریشه و برگهای کاسنی قبل از صاف کردن حاصل میشود و در طب بعنوان معالج تبهای نوبه یی مصرف میگردد. یا عرق کاسنی. عرقی که از تقطیر جوشانده ریشه و برگهای کاسنی گیرند و مصرف طبی دارد کاشنی عرق. یا کاسنی صحرای. از تیره مرکبا جزو دسته کاسنی ها که در اروپا و آسیا (درایران: اطراف یزد) میروید و جوشانده اش در تداوی دردهای مزمن مفاصل استعمال میشود پروتیزک خندریلی یعضیض مروریه هندباء بری آق هندبا یعضید جعضیض علث. یا کاسنی فرنگی. گونه ای کاسنی که آنرا میکارند و چون مانند کاسنی معمولی برگهایش تلخ نیست برگهای آنرا در سالاد ریخته میخورند کاسنی سالادی کاسنیه تیفاف فیخوریون هندبی کاسنی بستانی هندبه بستانی کاسنی شیرین. یا کاسنی وحشی
منسوب به} کان {معدنی. توضیح موادی را گویند که در طبیعت از معدن استخراج میشوند و بصورت ترکیبات مختلف هستند و معمو عنصر و ماده مفید آنها را پس از تصفیه از ترکیب معدنی خارج میکنند ترکیبی که در طبیعت وجود دارد و بهمان صورت از معدن استخراج شود، سنگهای فلزی معدنی که در معدن با نا خالصیهای دیگر مخلوط هستند و باید جهت استخراج فلز تصفیه شوند کلوخه سنگ معدنی. یا کانیها. ترکیبات مختلفی که در طبیعت وجود دارند و تشکیل ذخایر معدنی را میدهند معدنیها
کاسنی: (روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را)، (انوری)
پارسی است کپنی کپنک گونه ای جامه منسوب به کفن، نوعی پیراهن که فقیران و درویشان می پوشیدند قیظه: (مرد میدانی اگر بگذری از ما و منی رتبه خود شکنی نیست کم از بت شکنی)، (نسبت فقر و فنابس که بهم نزدیک است نیست یک پرده جدایی ز کفن تا کفنی)، (قاسم انوار)
کشنج یربوز، دارو یی است که آنرا شش پنجه گویند بقله یمانیه
کشنده، قاتل: (او ل علاج ما به نگاهی کشند کن آنگاه غیر را هدف نوشخند کن)، (صائب)
منسوب به کشک، بیهوده مزخرف: کشکی میگوید
یافتنی آشکاره منسوب به کشف مربوط به کشف: آنچه دانستنی و کشفی و کردنی باشد بداند و بگوید. (اوصاف الاشراف)
مهاجر نشین
سفینه، وسیه نقلیه ای که در روی آب حرکت میکند زورآزمائی دو تن با یکدیگر بدون بکار بردن آلات و اسباب بقصد بر زمین افکندن، هم نبرد، مصارعت
قابل کاشتن کاشتنی، گیاهان دست پرورده و غیر وحشی که بسبب زیبایی یا فایده کشت داده می شود. لایق کشتن سزاوار قتل: اکنون قطران پهلوان را آوردند اگر داشتنی است بدارید و اگر کشتنی است بکشید. (سمک عیار)
گشای
منسوب به (کشانیه) از اهل کشانیه. منسوب به کشان توضیح: در شاهنامه بصورت اسم آمده: (کشانی هم اندر زمان جان بداد تو گویی که هرگز ز مادر نزاد)
دیرینگی، کهن بودن
جفتگیری، نزدیکی کردن
لغزندگی، ملاست
هوو وسنی
معدنی، موادی را گویند که در طبیعت از معدن استخراج می شوند و به صورت ترکیبات مختلف هستند و معمولاً عنصر و ماده مفید آنها را پس از تصفیه از ترکیب معدنی خارج می کنند، ترکیبی که در طبیعت وجود دارد و به همان صورت از معدن ا
((کُ))
فرهنگ فارسی معین
ورزش دونفری که هدف از آن به پشت خواباندن یکی به وسیله دیگری است. مجازاً، تلاش و کوشش جسمی یا ذهنی بسیار سخت، زنار، کمربند