معنی کسنی
- کسنی
- کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، تلخک، تلخ جوک، تلخ جکوک، انگوپا، انوپا، هندبید، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند
واژههای مرتبط با کسنی
کسنی
- کسنی
- کاسنی: (روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را)، (انوری)
کسنی
- کسنی
- صمغی است بدبوی که به عربی حلتیث گویند و معرب آن قسنی باشد و به این معنی باکاف فارسی هم آمده است (گسنی) . (برهان). انغوزه. حلتیث. (ناظم الاطباء)
کسنی
- کسنی
- مخفف کاسنی و آن گیاهی باشد دوایی و تلخ. (برهان). کاسنی. (ناظم الاطباء) :
روایح کرمت با ستیزه رایی طبع
خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را.
انوری.
رجوع به کاسنی شود.
- کسنی تلخ، کاسنی دشتی. (ناظم الاطباء)
حسنی
- حسنی
- نیک، پسندیده
اسنی
- اسنی
- برتر بلندتر سنی تر ارفع عالیتر بلندتر اعلی، روشنتر
کسری
- کسری
- کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کسانی
- کسانی
- افرادی
کانی
- کانی
- ماده معدنی، معدنی
حسنی
- حسنی
- زن نیکو، زن نیک تر
