جدول جو
جدول جو

معنی خشنی

خشنی
خودفروش، روسپی، خودنما، خودستا، لاف زن
تصویری از خشنی
تصویر خشنی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خشنی

خشنی

خشنی
محمد بن عبدالله بن جعفر خشنی فقیه اندلسی بسال 539 هجری قمری مردم مرسیه امارت آن ناحیت را به عهدۀ او واگذاردند. و به امیر ناصرالدین لله ملقب شد و بسال 540 نزدیک غرناطه در جنگی کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 7 ص 106 ج 2)
لغت نامه دهخدا

خشنی

خشنی
زن فاحشه. زن فاجره. زانیه. روسپی. جنده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از برهان قاطع) :
دشمن آل علی دانی که کیست
آن پدر کشخان و مادر خشنی است.
بندار رازی (از فرهنگ جهانگیری).
اوباش آفرینش و خشنی طبیعتند.
خاقانی.
بروی زال و بسرخاب پنبه و ابره
بحیز و خشنی این زال گشته آن سرخاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

چشنی

چشنی
چیزی که باندازه چشیدن باشد آن قدر از خوراک که برای مزه کردن بجشند مزه، مقداری اندک ترشی مانند آب غوره سرکه و رب انار که بخوراک زنند، کلاهک فلزی که در ته مقداری اندک ماده قابل انفجار تعبیه شده و آنرا در ته فشنگ یا در تفنگهای سر پر برای آتش کردن تفنگ بکار برند، نمودار نمونه، مزه. یا چاشنی دل. سخنان لطیف و دلکش
فرهنگ لغت هوشیار

خشتی

خشتی
منسوب به خشت مانند خشت، خانه ای که از خشت سازند، مربع چهار گوشه
خشتی
فرهنگ لغت هوشیار