قریتی است عظیم از قراء مرو. (از یاقوت). شهری است به خوارزم. (یادداشت مؤلف) : به کشمیهن آمد بهنگام روز چو برزد سر از کوه گیتی فروز. فردوسی. بتدبیر نخجیر کشمیهن است شب و روز دستورش آهرمن است. فردوسی. سپهبد ز کشمیهن آمد به مرو شداز تاختن بادپایان چو غرو. فردوسی
قریتی است عظیم از قراء مرو. (از یاقوت). شهری است به خوارزم. (یادداشت مؤلف) : به کشمیهن آمد بهنگام روز چو برزد سر از کوه گیتی فروز. فردوسی. بتدبیر نخجیر کشمیهن است شب و روز دستورش آهرمن است. فردوسی. سپهبد ز کشمیهن آمد به مرو شداز تاختن بادپایان چو غرو. فردوسی
کشه و خط بطلان، نوشته و مکتوب. (ناظم الاطباء) ، مطلق خط خواه بر زمین کشند و خواه بر دیوار و خواه با چوب کشند و خواه با قلم و انگشت. (برهان) (ناظم الاطباء). کشه
کشه و خط بطلان، نوشته و مکتوب. (ناظم الاطباء) ، مطلق خط خواه بر زمین کشند و خواه بر دیوار و خواه با چوب کشند و خواه با قلم و انگشت. (برهان) (ناظم الاطباء). کشه
دهی است از دهستان کوه شهری بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 140 هزارگزی جنوب کهنوج سر راه مالرو مارز به منوجان. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان کوه شهری بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 140 هزارگزی جنوب کهنوج سر راه مالرو مارز به منوجان. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
منسوب به کشمیر. (ناظم الاطباء). هرچیز مربوط و منسوب یا ساخت کشمیر، از مردم کشمیر. ج، کشامره. (ناظم الاطباء) ، قسمی گیلاس که درایران به غلط گیلاس فرنگی گویند. (یادداشت مؤلف)
منسوب به کشمیر. (ناظم الاطباء). هرچیز مربوط و منسوب یا ساخت کشمیر، از مردم کشمیر. ج، کشامره. (ناظم الاطباء) ، قسمی گیلاس که درایران به غلط گیلاس فرنگی گویند. (یادداشت مؤلف)
گروهی بوده اند از معتقدان به ذبایح و شهوت و حرص و مفاخرت را نیکو شمارند و گویند پیش از هرچیز زندجی عظیم موجود بود و از ذات خود پسری آفرید و آن را نجم الضیاءنامید و این گروه ولی را حی ثانی نامند و به قربان و هدایا و اشیاء نیکو معتقدند. (یادداشت لغت نامه)
گروهی بوده اند از معتقدان به ذبایح و شهوت و حرص و مفاخرت را نیکو شمارند و گویند پیش از هرچیز زندجی عظیم موجود بود و از ذات خود پسری آفرید و آن را نجم الضیاءنامید و این گروه ولی را حی ثانی نامند و به قربان و هدایا و اشیاء نیکو معتقدند. (یادداشت لغت نامه)
با پیمایش. بوزن. مقابل عددی چنانکه نان را آنگاه که در ترازو کشند کشیمنی گویند و آنگاه که یک یک بی کشیدن فروشند عددی نامند. (یادداشت مؤلف). مقابل چکی. مقابل عددی. رجوع به کشمنی شود
با پیمایش. بوزن. مقابل عددی چنانکه نان را آنگاه که در ترازو کشند کشیمنی گویند و آنگاه که یک یک بی کشیدن فروشند عددی نامند. (یادداشت مؤلف). مقابل چکی. مقابل عددی. رجوع به کشمنی شود