جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نشمیدن

نشلیدن

نشلیدن
چنگ درزدن و درآویختن به چیزی، آویختن، برای مِثال گر تو خواهیش وگرنه به تو اندر نشلد / زر او چون به در خانۀ او برگذری (فرخی - ۳۹۹ حاشیه)
نشلیدن
فرهنگ فارسی عمید

نشلیدن

نشلیدن
چنگ در زدن در آویختن بچیزی تشبث کردن: گر تو خواهیش و گرنه (خواهی واگرنه) بتواند اندر نشلد زر او چون بدرخانه او برگذری... (فرخی. عبد. 401) توضیح جهانگیری همین بیت را برای فعل فوق شاهد آورده اما سروری گوید: در موید (الفضلا) و نسخه میرزا (ابراهیم) بمعنی دو چیز باشد که بریکدیگر دوزند
فرهنگ لغت هوشیار