جدول جو
جدول جو

معنی کشمان - جستجوی لغت در جدول جو

کشمان
زمین های پیرامون ده که در آن ها زراعت کنند، آیش یا گردش زراعتی که هر سال محصول دیگری غیر از محصول سال قبل بکارند
تصویری از کشمان
تصویر کشمان
فرهنگ فارسی عمید
کشمان
(کِ)
زمین کشت زراعت کرده شده را گویند. (برهان) (آنندراج). در حاشیۀ برهان آمده است: این کلمه مخفف کشتمان است مرکب از کشت (کاشتن) + مان (پسوند اتصاف) کشتمند:
از حبوبات در همه کشمان
نیست چندانکه درکشند بفخ.
نزاری قهستانی (از رشیدی).
النقوع، گوآب در کشمان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
کشمان
زمین زراعت شده: (از حبوبات در همه کشمان نیست چندانکه در کشند بفخ)، (نزاری قهستانی)
تصویری از کشمان
تصویر کشمان
فرهنگ لغت هوشیار
کشمان
((کِ))
کشت مان، زمین زراعت شده
تصویری از کشمان
تصویر کشمان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کدمان
تصویر کدمان
(پسرانه)
نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کتمان
تصویر کتمان
پنهان کردن، پنهان داشتن چیزی یا امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشخان
تصویر کشخان
کشیخان، مرد بی غیرت، دیوث، برای مثال تا نگویی چو شعر برخوانم / کاین چه بسیار گوی کشخانی ست (مسعودسعد - ۸۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشتمان
تصویر کشتمان
کشتمند، مزرعه
فرهنگ فارسی عمید
کشخان: پارسی تازی گشته کشخان (دیوث) این طرفه که موبدی گرفته است بر یک دو کشیش رنگ کشخان (خاقانی) کشیخان (گویش گیلکی) ساحر درگر تویی شاعر زرگر منم کیست که باد بروت زین دو کشیخان برد (عبد الرزاق اسپهانی) غلتبان زن جلب زن قحبه دیوث: (ایا کشخان بد اصل ای سه پوشش علی نامی دریغ این نام بر تو)، (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشتمان
تصویر کشتمان
زمینی که در آن چیزی کاشته باشند مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشامن
تصویر کشامن
جنس کشیدنی وزن کردنی: (پرسید که چه نانی باو بدهد دو آتشه یا کشامن ک) (شام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتمان
تصویر کتمان
پوشیده و پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشخان
تصویر کشخان
((کَ))
بی غیرت، دیوث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشتمان
تصویر کشتمان
((کِ))
زمینی که در آن چیزی کاشته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشامن
تصویر کشامن
((کِ مَ))
جنس کشیدنی، وزن کردنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتمان
تصویر کتمان
((کِ))
پنهان داشتن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشمان
تصویر چشمان
ابصار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
Elastic, Stretchy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
élastique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elástico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elastis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
esnek, elastik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
弾力性のある , 弾力のある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
有弹性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
אלסטי , גמיש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
탄력 있는 , 신축성 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elastisch, rekbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
लचीला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elastisch, dehnbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elastico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elástico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
еластичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
эластичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elastyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشسان
تصویر کشسان
elastsia, elastiki
دیکشنری فارسی به سواحیلی