جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کدمان

ادمان

ادمان
جمع ادم، گند مگونان پیوسته و همواره و دایم کاری را کردن، یا ادمان خمر. پیوسته شراب نوشیدن مداومت در شراب خوارگی دایم الخمر بودن
فرهنگ لغت هوشیار

کشمان

کشمان
زمین های پیرامون ده که در آن ها زراعت کنند، آیش یا گردش زراعتی که هر سال محصول دیگری غیر از محصول سال قبل بکارند
کشمان
فرهنگ فارسی عمید

ادمان

ادمان
مداومت کردن در انجام کاری، پیوسته شراب خوردن، شراب خوری مداوم
ادمان
فرهنگ فارسی عمید

کشمان

کشمان
زمین زراعت شده: (از حبوبات در همه کشمان نیست چندانکه در کشند بفخ)، (نزاری قهستانی)
کشمان
فرهنگ لغت هوشیار