معنی کشتگان در لغت نامه دهخدا

دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان واقع در 105هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار مرز پاکستان کوهستانی و گرمسیر است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و ذرت و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. و یک پاسگاه مرزبانی دارد و ساکنان ازطایفه زند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)

معنی کشتگان در لغت نامه دهخدا

جمعکشته. کشته ها. (ناظم الاطباء). مقتولین:، عاشقان کشتگان معشوقند، برنیاید ز کشتگان آواز.، سعدی (گلستان).، - کشتگان زنده، کنایه از شهیدان است

معنی کشتگان - جستجوی لغت در جدول جو

کشتگان

لغت نامه دهخدا

کشتگان

لغت نامه دهخدا

کشتگان

فرهنگ واژه فارسی سره

دشتبان

نگهبان دشت، نگهبان کشتزار یا چراگاه

فرهنگ فارسی عمید

کشتنگاه

کشتنگه، جای کشتن، محل کشتار

فرهنگ فارسی عمید

کشتبان

نگهبان مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش

فرهنگ فارسی عمید

پشتوان

پشتیبان، پشت وپناه، تکیه گاه

فرهنگ فارسی عمید

هشتگانه

دارای هشت جزء یا هشت عدد

فرهنگ فارسی عمید

پشتبان

پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده

فرهنگ فارسی عمید

کشتمان

کشتمند، مزرعه

فرهنگ فارسی عمید

کشتزار

زمین پهناوری که در آن چیزی کاشته باشند، مزرعه

فرهنگ فارسی عمید

کشتبان

(کِ)

زارع. (آنندراج) :
نه بهر عبره کردن کشتبان را قسمت غله
نه بهر باج خواهی کاربان را رحمت عامل.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

کشتان

(کُ تَ)

دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع در یکهزارگزی جنوب باختری اسفراین با 540تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و پنبه و بن شن و زیره و میوه و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه آن مالرو است

لغت نامه دهخدا

هشتگان

(هََ)

هشتم. منسوب به هشت. (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگانه شود

لغت نامه دهخدا

کشمگان

(کَ مَ)

نام پسر سپهسالار ایران فرخ زاد است:
کنون کشمگان پور آن نیکخواه
بر ما بیامد بدین رزمگاه.
فردوسی

لغت نامه دهخدا

کشتگاه

(کُ)

محل کشتن. کشتنگاه. کشتارگاه. مسلخ. سلاخ خانه. (یادداشت مؤلف) ، مقتل. جای کشتن، کنایه از میدان جنگ باشد