جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هشتگانه

هشتگانه

هشتگانه
هشتگان. هشتم. منسوب به هشت. (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگان شود
لغت نامه دهخدا

هفتگانه

هفتگانه
آنچه که دارای هفت عددباشد: نجوم هفتگانه ازشمس وقمر وزحل... اندرعالم جسمی آثارنداز آن لطایف و اصول که مبدعات اند)
فرهنگ لغت هوشیار

هفتگانه

هفتگانه
هفت تایی. هرچیز که تعداد آن هفت باشد:
این هفتگانه شمع بر این منظر ای پسر
از کردگارما به سوی ما پیمبرند.
ناصرخسرو.
سلطان در یک روزی آن قلاع هفتگانه بستد و غارت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی).
سگ به دریای هفتگانه مشوی
که چو شستی پلیدتر باشد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

هشتگان

هشتگان
منسوب به هشت، هشتگانه: (داوراقلیم پنجم هشتم انجم کزوست هفت کشور چون بهشت هشتگان آراسته)
هشتگان
فرهنگ لغت هوشیار

هشتگان

هشتگان
هشتم. منسوب به هشت. (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگانه شود
لغت نامه دهخدا

تشتخانه

تشتخانه
اطاقی که تشت وآفتابه درآن گذارند، اطاق خواب، جامه خواب از توشک و لحاف و نهالی و مانندآن، مبرز مستراح
فرهنگ لغت هوشیار