جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کشتنگاه

کشتنگاه

کشتنگاه
محل کشت. محلی که در آنجا کشت و زرع کنند. (ناظم الاطباء). کشتزار
لغت نامه دهخدا

کشتنگاه

کشتنگاه
مقتل. مسلخ. سلاخ خانه. آنجای که کشند حیوان را یا کسان را. (یادداشت مؤلف). کشتارگاه، آنجای از تن که چون تیر یا شمشیر در آن شود علاج نپذیرد و مجروح بمیرد. (یادداشت مؤلف). مقتل
لغت نامه دهخدا

کشتنگه

کشتنگه
کشتنگاه: (جوانی بدانگی کرم کرده بود تمنای پیری برآورده بود)، (بجرمی گرفت آسمان ناگهش فرستاد سلطان بکشتنگهش)، (سعدی)
کشتنگه
فرهنگ لغت هوشیار

کشتنگه

کشتنگه
کشتنگاه. محل کشتن. مقتل. رجوع به کشتنگاه شود:
بجرمی گرفت آسمان ناگهش
فرستاد سلطان به کشتنگهش.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

کشتگاه

کشتگاه
محل کشت. محل زراعت. محل فلاحت. مزرعه. محقله. (یادداشت مؤلف) :
دانه ای در کشتگاه عشق بی رخصت مچین
کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون میرود.
صائب
لغت نامه دهخدا

کشتگاه

کشتگاه
محل کشتن. کشتنگاه. کشتارگاه. مسلخ. سلاخ خانه. (یادداشت مؤلف) ، مقتل. جای کشتن، کنایه از میدان جنگ باشد
لغت نامه دهخدا